گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552
گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552

نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی در اختلال های درون سازی کودکان


هیجان نقش مهمی در جنبه های مختلف زندگی نظیر سازگاری با تغییرات زندگی و رویدادهای تنیدگی زا ایفا می کند. اصولا، هیجان را می توان واکنش های زیست شناختی به موقعیت هایی دانست که آن را یک فرصت مهم یا چالش برانگیز ارزیابی می کنیم و این واکنش های زیستی با پاسخی که به آن رویدادهای محیطی می دهیم، همراه می شوند.


هرچند هیجان ها مبنای زیستی دارند، اما افراد قادرند در شیوه هایی که این هیجان ها را ابراز می کنند، اثر بگذارند. این توانایی که نظم جویی هیجان نامیده می شود، فرایندهای درونی و برونی است که مسولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنش های عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف بر عهده دارد. بنابراین نظم جویی هیجان یک اصل اساسی در شروع، ارزیابی و سازماندهی رفتار سازگارانه و همچنین جلوگیری از هیجان های منفی و رفتارهای ناسازگارانه محسوب می شود. این سازه یک مفهوم پیچیده است که طیف گسترده ای از فرایندهای زیستی، اجتماعی، رفتاری و همچنین فرایند های شناختی هوشیار و ناهوشیار را در بر می گردد. به عبارت دیگر واژه نظم جویی هیجان مشتمل بر راهبردهایی است که باعث کاهش، حفظ و یا افزایش یک هیجان می شوند و به فرایندهایی اشاره دارد که بر هیجان های کنونی فرد و چگونگی تجربه و ابراز آن ها اثر می گذارد.


از آنجایی که نظم جویی هیجان نقشی محوری در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن، عاملی مهم در ایجاد اختلال های روانی به شمار می رود، نظریه پردازان بر این باورند، افرادی که قادر به مدیریت صحیح هیجاناتشان در برابر رویدادهای روزمره نیستند، بیشتر نشانه های تشخیصی، اختلال های درون سازی از قبیل افسردگی و اضطراب را نشان می دهند. بنابراین می توان گفت، نظم جویی هیجان عاملی کلیدی و تعیین کننده در بهزیستی روانی و کارکرد اثربخش است که در سازگاری با رویدادهای تنیدگی زای زندگی نقش اساسی ایفا می کند. تا جایی که باید گفت بر کل کیفیات زندگی فرد اثر می گذارند.


به طور اجمال می توان اذعان نمود که افراد از روش های مختلفی جهت نظم جویی هیجاناتشان استفاده می کنند و یکی از متداول ترین این روش ها استفاده از راهبردهای شناختی است. راهبردهای نظم دهی شناختی هیجان، فرایندهای شناختی هستند که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجان آور و برانگیزاننده به کار می گیرند و بر جنبه شناختی مقابله تاکید دارند. بنابراین افکار و شناخت ها در توانایی مدیریت، نظم دهی و کنترل احساس ها و هیجان ها بعد از تجربه یک رویداد تنیدگی زا نقش بسیار مهمی دارند.


از جمله راهبردهای مقابله ای مورد استفاده بعد از تجربه رویداد تنیدگی زا می توان به راهبرد ملامت خود، نشخوارگری، پذیرش، ملامت دیگران، فاجعه سازی و یا ارزیابی مجدد مثبت اشاره نمود که هر کدام پیامدهای خاص خود را خواهد داشت.


در این نکته که افراد در تمامی مراحل زندگی با دامنه وسیعی از رویدادهای تنیدگی زا و چالش برانگیز برای انطباق با جهان اطراف رو به رو می شوند، شکی نیست. اکثر کودکان برای رفع این چالش های محیطی از روش های ساده و ابتدایی استفاده می کنند. اما با افزایش سن، روش های مقابله ای خود را گسترش داده و از راهبردهای ابتدایی بیرونی و رفتاری به راهبردهای درونی و شناختی تغییر جهت می دهند، به طوری که اوایل نوجوانی یکی از دوره های مهم برای تحول مهارت های مقابله ای شناختی محسوب می شود زیرا در این دوره توانایی های شناختی تحول چشمگیری می کنند. پس با وجود این که رابطه بین تجربه رویدادهای منفی زندگی و افسردگی نسبتا تایید شده است، اما چگونگی مقابله فرد با رویداد تنیدگی زا نیز بر میزان افسردگی اثر دارد.


از آنجایی که تفاوت های فردی در فعالیت های شناختی و محتوای افکار بر چگونگی نظم جویی هیجان ها موثر است، استفاده از راهبردهای شناختی خاصی مثل نشخوارگری، فاجعه سازی و ملامت خود نسبت به دیگر راهبردها، آسیب پذیری فرد برای اختلال های درونی سازی را بیشتر می کند در حالیکه استفاده از راهبردهایی مانند ارزیابی مجدد مثبت آسیب پذیری کمتری به دنبال دارد. بنابراین سبک های نظم جویی شناختی هیجان نقش مهمی در رابطه بین تجربه رویدادهای منفی و علایم افسردگی ایفا می کند.


همچنین نتایج پژوهش ها نشان داده اند که کودکان و نوجوانان به طور ویژه از راهبردهای شناختی ناسازگارانه نظیر ملامت خود، نشخوارگری و فاجعه سازی استفاده می کنند که استفاده از این راهبردها نقش موثری در بروز رفتارهای ناسازگار دارد. در همین راستا، نتایج مطالعات متعدد نیز نشان می دهد که راهبرهای شناختی خاصی مانند ملامت خود، نشخوارگری و فاجعه سازی با اختلالات درونی سازی از قبیل افسردگی و اضطراب رابطه معنادار دارد. در رابطه با راهبردهای سازگارانه از قبیل تمرکز مجدد بر برنامه ریزی نیز مطالعات حاکی از رابطه مثبت و منفی این راهبرد به ترتیب با احساس بهزیستی و آشفتگی است.

منبع : مجله روان شناسی بالینی، سال 3، شماره 3( پیاپی 11)، پاییز 1390، ص 31 – 30.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد