گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552
گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552

شوخ طبعی باعث تقویت سیستم ایمنی بدن می شود

این روزها شیوع ویروس کرونا ذهن هر فردی را به خود مشغول کرده است. ترس از ابتلا به بیماری کرونا  تاثیر بسیار چشمگیری بر روند عادی زندگی انسان ها در کشورهای درگیر آن گذاشته است.  میزان مرگ و میر و یا بهبودی  در افراد دچار این بیماری به طور قطع و یقین با  عملکرد   سیستم ایمنی بدن در ارتباط خواهد بو د به این معنی که افرادی که از سیستم ایمنی قوی تری برخوردار باشند در مقابل عوامل بیماری زا و از جمله ویروس کرونا نسبت به سایرین بهتر عمل کرده و کمتر دچار مرگ و میر خواهند شد. سیستم ایمنی بدن با عوامل مختلف  از جمله عوامل روانشناختی در ارتباط است؛ از جمله این عوامل می توان به میزان شوخ طبعی افراد اشاره کرد ( نویسنده).

 شوخ طبعی یکی از عوامل روانشناختی است که  با مفهوم سلامت مرتبط است. شوخی درمانی توسط نورمن کاسینس در سال 1964 شکل گرفت و در حال حاضر به عنوان ابزار مداخله و توان بخشی برای بیماران درگیر با استرس به کار برده می شود( سوارد2012؛ خلعتبری و همکاران، 1397) استپتو و چی دا (2011؛ همان) دریافتند که عواملی مانند خلق مثبت، خوش بینی و شوخ طبعی با کاهش مرگ و میر در افراد سالم ارتباط دارد .  از طرفی اشویل و درسکی (2001؛ همان) معتقدند شوخ طبعی موجب تقویت سیستم ایمنی شده، انعطاف پذیری را بیشتر کرده و باعث افزایش انرژی روانی در انسان می شود. همچنین مطالعه پسندیده و زارع ( 1395؛ همان) با موضوع تاب آوری و شوخ طبعی در بیماران کرونر قلب نشان داده است که شوخ طبعی می تواند نقش تاثیرگذاری در فعالیت عروق کرونر افراد داشته باشد.

نتیجه تحقیق خلعتبری و همکاران ( 1397) نیز نشان داد افرادی که دارای ویژگی شوخ طبعی بالایی هستند، از علائم هشداردهنده نقص سیستم ایمنی کمتری برخوردار هستند. مطالعه استیگر و همکاران ( 2011؛ خلعتبری و همکاران، 1397) نشان داده است که شوخ طبعی با بهزیستی روانی بالا همراه است و بالا بودن بهزیستی روانی با عملکرد سیستم ایمنی بدن همراه خواهد بود. همچنین خشوعی و همکاران (2009؛ همان) نیز شوخ طبعی را عامل تقویت سیستم ایمنی بدن می داند. همپنین جو شو آ و همکاران ( 2005؛ همان) معتقدند که شوخ طبعی یک عامل مهم برای مقابله با تجربیات و هیجانات منفی در افراد دچار نقایص سیستم ایمنی بدن است و می تواند یک عامل مهم برای مقابله با خلق افسرده در بیماران سرطانی باشد. مارتین( 2006؛ همان) نیز معتقد است شوخ طبعی با تجربیات منفی کمتر در زندگی روزمره و برخورد سازگارانه تر با شرایط استرس آور ارتباط دارد.


نویسنده : علی کشمیری، گفتاردرمانگر و روان شناس بالینی

منبع : فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی سلامت، سال هفتم، شماره اول( پیاپی 25)، بهار 1395،  خلعتبری و همکاران 

ناگویی خلقی

نا گویی خلقی( آلکسی تایمیا) 

افرادی که توانایی شناخت احساسات خود را دارند و حالت های هیجانی خود را به گونه ای موثرابراز می کنند بهتر می توانند با مشکلات زندگی رو به رو شوند و در سازگاری با محیط و دیگران موفق ترند و در نتیجه این افراد از سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند بود(1).

ابهام خلق ( ناگویی خلقی یا الکسی تایمیا) عبارت است از ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجانات و دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و جهت گیری فکری بیرونی (2) .

مبتلایان به آلکسی تایمیا احساسات نامتمایز دارند و این احساسات با یک برانگیختگی فیزیولوژیک همراه است. اما به علت مشکل در تمایز، توصیف و تنظیم احساسات، برانگیختگی فعال باقی می ماند و از بین نمی رود، این امر باعث تشدید این علائم می گردد.

از آن جا که این افراد نمی توانند احساسات منفی خود را به درستی شناسایی کنند، در تخلیه و خنثی کردن این عواطف نیز دچار مشکل شده و به دلیل ناتوانی در مدیریت و تنظیم احساسات منفی، عواطف منفی ناتوان کننده و مشکل ساز، تشدید می شوند(1) .

عقیده بر این است که الکسی تایمیا عامل خطرساز برای بسیاری از بیماری ها است، زیرا افراد مبتلا به این عارضه بسیار سخت هیجانات خود را به کلام درمی آورند. این نارسایی مانع تنظیم هیجانات شده و سازگاری موفقیت آمیز را مشکل می سازد(همان).

آسیب در ظرفیت های پردازش هیجانی و تنظیم هیجانی مبتنی بر ابهام خلق ممکن است یک عامل خطر احتمالی برای انواع بیماری های پزشکی و روان شناختی از جمله اختلالات روان پریشی ( سایکوتیک) باشد(2).

 وقتی بیمار نتواند احساسات منفی خود را تشخیص داده و شناسایی نماید، این عواطف ناتوان ساز زمینه را برای بروز علائمی چون افسردگی فراهم می سازد(1).

ابراز احساسات و در مشارکت گذاشتن آن ها یکی از مهارت های زندگی است و این ناتوانی به صورت علائم اضطراب یا افسردگی بروز می نماید(1).

یکی از روش های کنترل تنش، تخلیه و بیان هیجان ناشی از تنش است؛ در واقع افرادی که می توانند به موقع هیجان های خود را بروز دهند، از زیر فشارهای روانی رها می شوند. در صورتی که این هیجان ها تخلیه نگردد و فرد نتواند احساسات منفی خود را به صورت کلامی بیان کند، مشکلاتی از قبیل افسردگی و اضطراب افزایش می یابد(1: با اندکی تغییر).

در تحقیقی که توسط رضایی و همکاران(1396) بر روی 100 نفر از افراد دچار آسم مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر خرم آباد انجام شد این نتیجه به دست آمد که دشواری در شناسایی و توصیف هیجانات به عنوان دو مولفه الکسی تایمیا پیش بینی کننده افسردگی و اضطراب در آنان است(همان).

همچنین تحقیق saarijarvi و همکاران(2006) نشان داد که فقدان مهارت شناسایی و توصیف هیجانات در افراد افسرده منجر به کاهش برون ریزی و دریافت حمایت های اجتماعی از سوی افراد و نیز نوعی انزوای اجتماعی می گردد(1) .

پژوهش های اخیر نشان می دهد که ابهام خلق با بسیاری از اختلالات روانی و روانپزشکی مانند افسردگی اساسی، اختلال استرس پس از سانحه، سوء مصرف مواد و الکل، اختلال جسمانی کردن، اختلال های خوردن ، اختلال وحشت و هراس  و وابستگی به کوکایین مرتبط است(2).

در یک پژوهش در فنلاند مشاهده شده است که ویژگی های الکسی تایمیا با طولانی شدن مرحله نهفتگی خواب، بیدار شدن شبانه مکرر و بی خوابی عادتی رابطه دارد و در یک مطالعه روی کارگران مرد ژاپنی مشخص شده است که آزمودنی های دارای نمره الکسی تایمیا بالا، خواب غیر ترمیمی و خواب آلودگی روزانه بیشتری دارند. همچنین در یک مطالعه بر روی 2045 نفر نمونه غیر بالینی مشخص شد که افراد دارای نمره بالا در مقیاس آلکسی تایمیا نسبت به افراد دارای نمره پایین در این مقیاس دارای بی خوابی، خواب آلودگی شدید، خواب گردی و کابوس بیشتری هستند(3).


منابع

1)     دو ماهنامه فیض، خرداد و تیر 96، دوره 21، شماره 2، ص 185-184.

2)    مجله اندیشه و رفتار، دوره دوازدهم، شماره 46، 1396،  ص 20-19

3)   مجله پزشکی ارومیه، دوره بیست و ششم، شماره چهارم، ص 351- 344، تیرماه 1394.

 

نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی در اختلال های درون سازی کودکان


هیجان نقش مهمی در جنبه های مختلف زندگی نظیر سازگاری با تغییرات زندگی و رویدادهای تنیدگی زا ایفا می کند. اصولا، هیجان را می توان واکنش های زیست شناختی به موقعیت هایی دانست که آن را یک فرصت مهم یا چالش برانگیز ارزیابی می کنیم و این واکنش های زیستی با پاسخی که به آن رویدادهای محیطی می دهیم، همراه می شوند.


هرچند هیجان ها مبنای زیستی دارند، اما افراد قادرند در شیوه هایی که این هیجان ها را ابراز می کنند، اثر بگذارند. این توانایی که نظم جویی هیجان نامیده می شود، فرایندهای درونی و برونی است که مسولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنش های عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف بر عهده دارد. بنابراین نظم جویی هیجان یک اصل اساسی در شروع، ارزیابی و سازماندهی رفتار سازگارانه و همچنین جلوگیری از هیجان های منفی و رفتارهای ناسازگارانه محسوب می شود. این سازه یک مفهوم پیچیده است که طیف گسترده ای از فرایندهای زیستی، اجتماعی، رفتاری و همچنین فرایند های شناختی هوشیار و ناهوشیار را در بر می گردد. به عبارت دیگر واژه نظم جویی هیجان مشتمل بر راهبردهایی است که باعث کاهش، حفظ و یا افزایش یک هیجان می شوند و به فرایندهایی اشاره دارد که بر هیجان های کنونی فرد و چگونگی تجربه و ابراز آن ها اثر می گذارد.


از آنجایی که نظم جویی هیجان نقشی محوری در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن، عاملی مهم در ایجاد اختلال های روانی به شمار می رود، نظریه پردازان بر این باورند، افرادی که قادر به مدیریت صحیح هیجاناتشان در برابر رویدادهای روزمره نیستند، بیشتر نشانه های تشخیصی، اختلال های درون سازی از قبیل افسردگی و اضطراب را نشان می دهند. بنابراین می توان گفت، نظم جویی هیجان عاملی کلیدی و تعیین کننده در بهزیستی روانی و کارکرد اثربخش است که در سازگاری با رویدادهای تنیدگی زای زندگی نقش اساسی ایفا می کند. تا جایی که باید گفت بر کل کیفیات زندگی فرد اثر می گذارند.


به طور اجمال می توان اذعان نمود که افراد از روش های مختلفی جهت نظم جویی هیجاناتشان استفاده می کنند و یکی از متداول ترین این روش ها استفاده از راهبردهای شناختی است. راهبردهای نظم دهی شناختی هیجان، فرایندهای شناختی هستند که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجان آور و برانگیزاننده به کار می گیرند و بر جنبه شناختی مقابله تاکید دارند. بنابراین افکار و شناخت ها در توانایی مدیریت، نظم دهی و کنترل احساس ها و هیجان ها بعد از تجربه یک رویداد تنیدگی زا نقش بسیار مهمی دارند.


از جمله راهبردهای مقابله ای مورد استفاده بعد از تجربه رویداد تنیدگی زا می توان به راهبرد ملامت خود، نشخوارگری، پذیرش، ملامت دیگران، فاجعه سازی و یا ارزیابی مجدد مثبت اشاره نمود که هر کدام پیامدهای خاص خود را خواهد داشت.


در این نکته که افراد در تمامی مراحل زندگی با دامنه وسیعی از رویدادهای تنیدگی زا و چالش برانگیز برای انطباق با جهان اطراف رو به رو می شوند، شکی نیست. اکثر کودکان برای رفع این چالش های محیطی از روش های ساده و ابتدایی استفاده می کنند. اما با افزایش سن، روش های مقابله ای خود را گسترش داده و از راهبردهای ابتدایی بیرونی و رفتاری به راهبردهای درونی و شناختی تغییر جهت می دهند، به طوری که اوایل نوجوانی یکی از دوره های مهم برای تحول مهارت های مقابله ای شناختی محسوب می شود زیرا در این دوره توانایی های شناختی تحول چشمگیری می کنند. پس با وجود این که رابطه بین تجربه رویدادهای منفی زندگی و افسردگی نسبتا تایید شده است، اما چگونگی مقابله فرد با رویداد تنیدگی زا نیز بر میزان افسردگی اثر دارد.


از آنجایی که تفاوت های فردی در فعالیت های شناختی و محتوای افکار بر چگونگی نظم جویی هیجان ها موثر است، استفاده از راهبردهای شناختی خاصی مثل نشخوارگری، فاجعه سازی و ملامت خود نسبت به دیگر راهبردها، آسیب پذیری فرد برای اختلال های درونی سازی را بیشتر می کند در حالیکه استفاده از راهبردهایی مانند ارزیابی مجدد مثبت آسیب پذیری کمتری به دنبال دارد. بنابراین سبک های نظم جویی شناختی هیجان نقش مهمی در رابطه بین تجربه رویدادهای منفی و علایم افسردگی ایفا می کند.


همچنین نتایج پژوهش ها نشان داده اند که کودکان و نوجوانان به طور ویژه از راهبردهای شناختی ناسازگارانه نظیر ملامت خود، نشخوارگری و فاجعه سازی استفاده می کنند که استفاده از این راهبردها نقش موثری در بروز رفتارهای ناسازگار دارد. در همین راستا، نتایج مطالعات متعدد نیز نشان می دهد که راهبرهای شناختی خاصی مانند ملامت خود، نشخوارگری و فاجعه سازی با اختلالات درونی سازی از قبیل افسردگی و اضطراب رابطه معنادار دارد. در رابطه با راهبردهای سازگارانه از قبیل تمرکز مجدد بر برنامه ریزی نیز مطالعات حاکی از رابطه مثبت و منفی این راهبرد به ترتیب با احساس بهزیستی و آشفتگی است.

منبع : مجله روان شناسی بالینی، سال 3، شماره 3( پیاپی 11)، پاییز 1390، ص 31 – 30.

سازگاری اجتماعی

سازگاری اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه خاص اجتماعی به طریق خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد و فرایندی است که افراد را قادر می سازد تا رفتار دیگران را درک و پیش بینی کنند، رفتار خود را کنترل و تعاملات اجتماعی خود را تنظیم کنند.


سازگاری اجتماعی به مثابه مهم ترین نشانه سلامت روان، از مباحثی است که در دهه های اخیر، توجه بسیاری را جلب کرده است. ابعاد سازگاری شامل سازگاری اجتماعی، عاطفی، جسمانی و اخلاقی است که در راس همه، سازگاری اجتماعی قرار دارد؛ به طوری که این سازگاری پیش درآمد رسیدن به سازگاری عاطفی و اخلاقی تلقی می شود.


سازگاری با محیط اطراف برای هر فردی لازم و ضروری است و بدون داشتن سازگاری، علاوه بر این که بسیاری از نیازهای انسانی تامین نمی شود، فرد از سوی جامعه به شدت طرد شده و تعاملات اجتماعی او به پایین ترین سطح خود می رسد.


 سازگاری اجتماعی جریانی است که به وسیله آن روابط میان افراد، گروه ها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخش برقرار باشد.

اساس سازگاری اجتماعی بوجود آوردن تعادل بین خواسته های خود و انتظارات اجتماع است که می تواند بر تمام ابعاد زندگی فرد تاثیر گذارد.

در شکل گیری سازگاری اجتماعی عواملی زیادی دخالت دارند که به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم:

1) عوامل فردی

در بین عوامل فردی تاثیر گذار بر میزان سازگاری اجتماعی افراد می توان به مواردی از جمله: هوش هیجانی، نوع خودگویی، خود پنداره و هویت، نوع افکار و برداشت نسبت به دیگران و سبک مقابله آن ها با استرس  اشاره کرد.


مطالعات مختلف داخلی و خارجی نشان داده است که افرادی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند در سازگاری با دیگران موفق تر عمل می کنند، برعکس افرادی که در کنار آمدن با قانون مشکل دارند نسبت به افراد عادی هوش هیجانی پایین تری برخوردارند.


همچنین یافته های مطالعه ای نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین مثبت انگاری خود با میزان مقبولیت اجتماعی و نیز سازگاری اجتماعی دانش آموزان در مدرسه وجود دارد. هاماچاک ( 1988) یکی از ویژگی های مهم کسانی که خودپنداره مثبت دارند را سازگاری اجتماعی و توانایی برقراری روابط اجتماعی مطلوب می داند.


ارضاء نیازهای اساسی از جمله بقاء، عشق، قدرت، آزادی و تفریح  نیز به طور معناداری با افزایش سازگاری اجتماعی در ارتباط است. 


 از طرفی نتیجه یک پژوهش داخلی در سال 1388نشان داد  که آموزش خودآموزی کلامی، موجب بهبود سازگاری اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال سلوک ( نوعی اختلال رفتاری در کودکان) گردیده است. در پاره ای دیگر از تحقیقات داخلی و خارجی همین نتیجه بدست آمد.


افکار انسان نیز تاثیر مستقیمی روی سازگاری وی دارند. الیس و نظریه پردازان حوزه عقلانی- عاطفی معتقدند باورهای غیر منطقی موجب بد فهمی و تحریف واقعیت های بیرونی، محرک های محیطی و رفتارهای دیگران     می شود که در نتیجه سازگاری اجتماعی فرد را مختل کرده یا اجازه سازگار شدن به وی را نمی دهند. به عبارتی هر قدر فرد افکار و باورهای غیر منطقی بیشتری در رابطه با دیگران داشته باشد احتمالا سازگاری اجتماعی پایین تری خواهد داشت.


همچنین یافته های پژوهش های مختلف نشان دادند که داشتن یک سبک مقابله ای نابسنده مانند سبک اجتنابی( اجتناب از رویارویی با مسایل که باعث می شود مسایل روزمره فرد لاینحل باقی بماند)، وقتی با افکار و باورهای غیر منطقی همراه می شود، نقش مهمی در بروز ناسازگاری اجتماعی دارد.


 ۲) عوامل خانوادگی

 در پژوهش های گوناگون نشان داده شده است که بین عوامل خانوادگی و سازگاری اجتماعی فرزندان در مدرسه رابطه معنی داری وجود دارد؛ یعنی چگونگی روابط والدین در سازگاری اجتماعی فرزندان آنان در مدرسه موثر است. دانش آموزانی که در مدرسه از سازگاری اجتماعی مطلوبی برخوردارند، دارای والدینی با روابط مبتنی بر تفاهم هستند، در حالی که دانش آموزان ناسازگار دارای والدینی هستند که از روابط صحیح و بر اساس تفاهم بهره مند نیستند.


3) عوامل اجتماعی

در بین عوامل اجتماعی تاثیرگذار بر سازگاری می توان به حمایت اجتماعی، آموزش مهارت های زندگی و فعالیت های گروهی به ویژه ورزش های دسته جمعی اشاره کرد؛

مطالعات زیادی نشان داده اند که بین سازگاری و حمایت اجتماعی رابطه مستقیم و مثبت معناداری وجود دارد. یعنی هر چه حمایت اجتماعی بیشتر باشد افراد آن اجتماع از سازگاری بالاتری برخوردار خواهند بود. حمایت اجتماعی به مراقبت، محبت، عزت، تسلی و کمکی اطلاق می شود که سایر افراد یا گروه ها به فرد عرضه می کنند.


تاثیر آموزش مهارتهای زندگی نیز در ارتقای میزان عزت نفس، سازگاری اجتماعی، ارتباط بین فردی، افزایش مهارت حل مساله و راهبردهای مقابله ای و افزایش میزان سلامت روان به تایید رسیده است. تحقیقات نشان می دهد که  آموزش مهارتهای اجتماعی موجب افزایش سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی  در دانشجویان شده است.


در تحقیقی که در ایران بر روی دانش آموزان دچار اختلال سلوک « نوعی اختلال رفتاری است» انجام شد مشخص شد که انجام ورزش های گروهی می تواند به نحو چشمگیری ناسازگاری این کودکان را کاهش دهد.


 و بالاخره قابل ذکر است که در بین مهارت های اجتماعی، تکنیک های حل مساله اجتماعی، آموزش کنترل خشم و آموزش جرات ورزی به شکل قابل قبولی باعث افزایش سازگاری افراد شده است.


نکته پایانی اینکه جهت بالا بردن میزان سازگاری اجتماعی افراد هر جامعه، والدین و مسؤلین می توانند با در نظر داشتن عوامل تاثیرگذار ذکر شده، ، برنامه ریزی شایسته ای داشته باشند.


منابع

1)      فصلنامه نوآوری های آموزشی، شماره 23، سال ششم، زمستان 86، ص 54 – 29؛

2)      فصلنامه روان شناسی کاربردی، سال 4، شماره 1(13)، بهار 89، ص94 – 82؛

3)      مجله تعلیم و تر بیت استثنایی، شماره های 80 و 81، مرداد و شهریور 87؛

4)      مجله پژوهش در حیطه استثنایی، سال 9، شماره 3، 1388،ص 202 – 193؛

5)      مجله مطالعات روان شناختی، دوره 5، شماره 3، پاییز 88؛

6)      مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره 26، شماره 3، پاییز 88(ویژه نامه علوم تربیتی)؛

7)      فصلنامه علمی – پژوهشی پژوهش در سلامت روان شناختی، دوره 3، شماره 4، زمستان 88؛

۸)      مجله جامعه شناسی کاربردی، سال 22، شماره پیاپی 41، شماره اول، بهار 90،ص 199 - 183

تاب آوری

تعریف تاب آوری

گارمزی و ماستن (1991) تاب آوری را « یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز با شرایط تهدیدکننده»، تعریف نموده اند. به بیان دیگر تاب آوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است (والر، 2001).


البته تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست و حالتی انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نمی باشد، بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط پیرامونی خود است.


می توان گفت تاب آوری، توانمندی فرد در برابر تعادل زیستی – روانی، در شرایط خطرناک است ( کانر و دیویدسون، 2003)، افزون بر این پژوهشگران بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است (گارمزی، 1991).

ماستن، (2001) باور داشت که تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر ( در شرایط تهدیدکننده) است و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم می کند ( 1).


برخی فواید تاب آور بودن

در تحقیقی که توسط شاکری نیا و محمدپور (1389) انجام شد، مشخص شد پرستارانی که از تاب آوری بالاتری برخوردارند کمتر دچار استرس های شغلی می شوند.


در تحقیق گیلسپاری نیز این نتیجه حاصل شد که امید، خودشایستگی، سازگاری، کنترل و ظرفیت با تاب آوری رابطه مثبت آماری دارد (2).


تاب آوری می تواند از طریق تقویت حرمت خود به عنوان مکانیسم واسطه ای به انطباق پذیری مثبت منتهی شود، و علاوه بر این، بسیاری دیگر از تبیین ها، یادآوری می کنند که در صورت ضعف سازه تاب آوری، حرمت خود تضعیف، و فرایند مقابله با تجربه های منفی، ناکارآمد می شوند ( 4).


نتیجه تحقیق سامانی و همکاران (1386)، نشان داد که تاب آوری با تاثیر بر نوع احساس ها و هیجان های فرد، نگرش مثبت و در نتیجه رضایت از زندگی را در پی دارد. پاره ای از تحقیقات خارجی از جمله آنتونوسکی (1987) و لازاروس (2004) نیز همین نتیجه را نشان داده اند. به بیان دیگر نخستین اثر ارتقاء توانمندی های فرد در زمینه تاب آوری، کاهش مشکلات روانی و هیجانی، افزایش میزان سلامت روانی و در نتیجه افزایش میزان رضایتمندی فرد از زندگی خواهد بود (1).


در عین حال کامپفر به این نکته نیز اشاره می نماید که سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار رود و هم به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود. وی این مساله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرآیندی به تاب آوری می داند (1).


برخی عوامل مرتبط با تاب آوری

با توجه به این که تاب آوری می تواند سلامت روان و رضایتمندی از زندگی را به ارمغان بیاورد شناخت عوامل مرتبط با آن و سعی در جهت ارتقاء این عوامل می تواند به افزایش میزان تاب آوری افراد در مقابله با حوادث زندگی منجر شده از این رو می تواند به ارتقاء سطح سلامت افراد کمک کند. در زیر به پاره ای از این عوامل که در پژوهش های مختلف به اثبات رسیده اشاره می شود:


1) روابط دوستی

به طور کلی، کیفیت حمایت های دوستانه  می تواند باعث انعطاف پذیری و تاب آوری در موقعیت های استرس زا باشد. از طرفی توانایی ایجاد و حفظ دوستی های با دوام و توام با محبت نیز از عوامل مهم در ایجاد سلامتی و افزایش تاب آوری است.


قوی ترین پیش بینی کننده برای متغییر تاب آوری مولفه های صمیمیت و افشای خود، تقابل دوستی، وفاداری، اعتماد و مجاورت می باشد؛ هرچه دوستی عمیق تر باشد، میزان خودفاش سازی نیز بیشترمی شود و به این ترتیب فرد توان بیشتری در مقابله با موقعیت های تنش زا بدست می آورد.

هر چه فرد بیشتر در یک دوستی تقابلی و با کیفیت صمیمیت بالا درگیر شود بیشتر از حمایت روانی – اجتماعی برخوردار شده و به همان نسبت از تاب آوری بالاتری برخوردار خواهد شد (5).


2) نوع رابطه و تعاملات اعضای خانواده

تحقیق کشتکاران (1388) نشان داد در خانواده هایی که اعضاء آن به طور آزاد و مکرر با دیگر اعضای خانواده بدون هیچ محدودیتی ارتباط دارند و افراد احساساتشان را راحت با دیگر اعضای خانواده بیان می کنند و همچنین خانواده پذیرای چنین آزادی در بیان احساسات و عواطف بوده و در تصمیم گیری با یکدیگر مشورت کرده و در انتخاب عقاید و تصمیمات آزاد باشند و به عبارت دیگر، میزان ارتباطات و تعاملات در اوج خود قرار داشته باشد، میزان بالاتری از تاب آوری و مقابله موثر و انعطاف پذیری در برابر حوادث و آسیب ها را دارا خواهد بود. در پاره ای از تحقیقات خارجی از جمله فیتزپاتریک و کویرنر (2004) وهالی (2000) نیز همین نتیجه بدست آمد.



به طور کلی می توان گفت آزادی بیان و پذیرش بی قید و شرط از طرف اعضای خانواده به عنوان پیش بینی کننده قوی و مثبت در تاب آوری افراد در مواجهه با حوادث و مشکلات زندگی است.


از طرف دیگر تحقیق یاد شده نشان داد که در خانواده هایی که به اطاعت از والدین، سلسله مراتب، عدم ارتباط باز و تعامل بسته تاکید می شود، دارای فرزندانی هستند که در بزرگسالی تاب آوری کمتری در مقابل خطرات و مشکلات دارند و احتمالا به دلیل رشد رفتارها و افکاری مثل خصومت و دشمنی و کناره گرفتن از مشکلات و عدم شایستگی اجتماعی و حمایت اجتماعی، تاب تحمل کمتری را در مقابل حوادث و خطرات دارند ( 3).


3) نوع مهارت های مقابله ای افراد

در پژوهش های مختلف مشخص شده که مهارت های مقابله ای« یعنی مجموعه اقداماتی که افراد در رویارویی با شرایط استرس آمیز زندگی از خود نشان می دهند»، نقش موثری در افزایش تاب آوری دارد؛


پاسخ های مقابله ای«این که هیجان مدار یا مساله مدار باشد»، متاثر از نحوه ارزیابی موقعیت ها از سوی افراد می باشد. برای مثال، زمانی که افراد استرسورها را قابل کنترل و تغییر پذیر بدانند، غالبا از سبک مقابله ای مساله مدارانه استفاده  می کنند. در مقابل زمانی که استرسورها غیر قابل کنترل ارزیابی شوند، راهبردهای هیجان مدارانه بکار گرفته می شوند.


بنابراین، به نظر می رسد که رشد تاب آوری متاثر از نحوه استفاده افراد از گروه مهارت های مقابله ای، نحوه ارزیابی موقعیت ها و رویکرد مقابله ای خاص باشد.


میلر معتقد است درمانگران جهت رشد تاب آوری مراجعان به جای بررسی ضعف ها و موانع، بایستی به نیروهای شخصی و افزایش مهارت های مقابله ای و نحوه رسیدن به این توانمندی ها تاکید کنند ( 6).


4) هوش هیجانی

از جمله مسایلی که در حوزه عوامل موثر بر تاب آوری مطرح است نقش هوش هیجانی در تاب آوری است. 


 هوش هیجانی در مقایسه با هوش عمومی پیش بینی کننده قوی تری برای تاب آوری است. ورنر(1993) معتقد است افراد تاب آور لزوما افراد باهوشی نیستند، بلکه می توانند به طور موثر از توانایی های موجود استفاده کنند ( 7). 


را هکارهای عملی برای افزایش تاب آوری

با توجه به تاکید متخصصان بر آموختنی بودن مهارت های گوناگون تاب آوری (ونیا،2003؛ استرنبرگ،1994) می توان با آموزش این مهرت ها به افراد، سطح سلامت روانی و هیجانی آنان را افزایش داد و از این رو احساس رضایتمندی از زندگی را در آن ها بالا برد؛


  توجه به نکات زیر جهت افزایش تاب آوری کمک کننده است:


         1 -    به باور استرنبرگ و بری (1994) با آموزش مهارت هایی همانند مهارت های ارتباطی، مهارت های مقابله ای، جرات آموزی و ابراز خود می توان تاب آوری و به دنبال آن سطح سلامت افراد را افزایش داد (1).


         2 -  هرچه محیط خانواده بیشتر شرایط گفت و گو ی راحت را در باره طیف وسیعی از موضوعات برای افراد خود فراهم آورد و برای در میان گذاشتن افکار و احساسات اعضای خانواده وقت بگذارد و اعضا را به هم فکری تشویق کند، احتمال این که فرزندان آن ها در بزرگسالی در مواجهه با عوامل استرس زا« مثل مرگ والدین، وسوسه در برابر مصرف مواد مخدر، حوادث تروما، تغییر محل و ...»، مقاومت کنند و درگیر رفتارهای آسیب زا نشوند بیشتر است و چون تاب آوری همچنان که گفته شد از شاخصه های سلامت روان است، باید بر این ارتباط آزاد و تعامل باز سرمایه گذاری کرد تا کودکانی با بهزیستی روانی بالا را تربیت کرد ( 3).       


         3 - با بهبود کیفیت دوستی، میزان تاب آوری افراد بالا می رود.ارتباط میان کیفیت دوستی و تاب آوری بر این نکته تاکید دارد که خانواده ها و مسولین باید به نقش حمایتی دوستی در دوره نوجوانی توجه بیشتری داشته باشند. ایجاد فرصت های مناسب برای توسعه دوستی می تواند میزان تاب آوری و در نتیجه سازگاری نوجوانان را افزایش دهد ( 5).


  و بالاخره، با توجه به تاثیر قابل توجهی که هوش هیجانی افراد، بر میزان تاب آوری آن ها دارد و با توجه به اینکه هوش هیجانی قابل یادگیری است، با آموزش شناخت و نحوه ارتقاء مولفه های هوش هیجانی به افراد،    می توان میزان تاب آوری آن ها را، در مقابل شرایط خطرآمیز و دشوار، بالا برد (نویسنده).


    منابع

1)      مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 3، پاییز 86، ص 295 – 290

2)      فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه«بهبود»، سال چهاردهم، شماره دوم، تابستان 89 

3)      مجله دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، سال یازدهم، شماره سی و نه، بهار 88، ص 53 – 43 4)      فصلنامه سلامت کارایران، دوره 5، شماره 3 و 4، پاییز و زمستان 87

5)      مجله علوم رفتاری، دوره 4، شماره 4، زمستان 89، ص 325 – 319

6)      مجله روان شناسی بالینی، سال اول، شماره 3، پاییز 88، ص87 – 77    

7)  مجله روان شناسی معاصر، دوره 2، شماره 4، زمستان  86