گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552
گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552

رابطه سبک های اسنادی با سلامت روان

واکنش اشخاص به موقعیت ها متاثر از برداشت ها و ارزیابی شناختی آن ها از آن موقعیت هاست. از این رو نظریه ای که در دو دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته سبک یا شیوه های تبیین افراد از رویدادهای تنش زاست که می توانند نقش مهمی در سلامت روانی داشته باشند.


سبک اسنادی یا سبک تبیین ، عبارت از تفسیری است که افراد از علل وقایع محیطی در ذهن خود تصور می کنند؛ مثلا فردی در واکنش به یک اتفاق ناگوار ممکن است آن را به بخت و اقبال شوم خود نسبت بدهد« یعنی از سبک درونی، کلی و پایدار در واکنش به پدیده های ناگوار استفاده کند «نویسنده».


سلیگمن از پیشگامان کاربرد سبک اسنادی در بهداشت روانی به ویژه افسردگی است که در زمینه رابطه سبک اسنادی و افسردگی دو مقوله را مطرح می سازد. ا- سبک اسنادی بدبینانه یعنی اسناد رویدادهای منفی زندگی به عوامل درونی، که افسردگی را در پی دارد. 2- سبک اسناد خوش بینانه که عبارت است از اسناد رویدادهای مثبت به عوامل درونی؛ این سبک اسنادی زمینه ساز شادمانی است.


اسناد رویدادهای منفی به علل درونی، با ثبات وکلی«مثال: من اصولا آدم کم شانسی هستم.» و اسناد رویدادهای مثبت به علل بیرونی، و اختصاصی« مثال: حتما اشتباهی صورت گرفته که این جایزه را به من داده اند»، نوعی شیوه اسنادی ناسازگارانه است و همین اسنادهای ناسازگارانه و یا به بیان دیگر اسنادهای بدبینانه است که با مشکلات روان شناختی و بدنی همراه است.


آبرامسون، سلیگمن و تیزدل(1978) بر پایه نظریه درماندگی آموخته شده سبک تبیین افراد از رویدادها را بررسی نموده و دریافتند که گروهی علت رویدادها را به خود« سبک تبیین درونی» و گروهی به شرایط، موقعیت ها و سایر افراد« سبک تبیین بیرونی» نسبت می دهند. از سویی این رویدادها را در تمام زندگی خود موثر می دانند«سبک تبیین کلی» و یا محدود به همان موقعیت در نظر می گیرند«سبک تبیین اختصاصی».


آبلا و زاچاری (1999) در بررسی های خود پیرامون افسردگی دریافتند که کودکان افسرده بیشتر گرایش به 1- نسبت دادن رویدادهای منفی به علل پایدار و کلی، 2- فاجعه آمیز دانستن پیامدهای رخدادهای منفی و 3 – داشتن احساس پریشانی و آشفتگی پس از یک رویدادمنفی دارند.


دوا(1994) نیز ارزش پیش بینی کنندگی سبک اسناد و عواطف منفی را در پیش بینی سلامت جسمانی و هیجانی بررسی نمود و دریافت که عواطف اهمیت زیادی در پیش بینی سلامت افراد دارند. همچنین اسنادهای کلی برای رویدادهای منفی و شیوه اسنا ی به طور کامل، برای رویدادهای منفی بهترین پیش بینی کننده بهداشت روانی و جسمانی افراد بودند.


شوارتز، کاسلو، سیلی و لوینسوهن(2000) در بررسی 841 نوجوان دریافتند که نوع سبک اسناد با متغیرهای مرتبط با افسردگی« مانند احتمال خودکشی و کارکرد شناختی» در ارتباط می باشد. همچنین این پژوهشگران نشان دادند که تغییر در سبک اسناد می تواند علایم روان شناختی آزمودنی ها رانیز تغییر دهد.


منبع: مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 2، تابستان 1386، ص 181 - 173

رابطه سبک های ارتباطی با سلامت روان

منظور از سبک های ارتباطی ، شیوه هایی رفتاری است که افراد در روابط خود  با دیگران از آن ها استفاده می کنند. در یک دسته بندی کلی می توان از 3 سبک مختلف ارتباطی نام برد:  1 – سبک ارتباطی منفعلانه 2 – سبک ارتباطی پرخاشگرانه 3 – سبک ارتباطی قاطعانه یا اصطلاحا جرات مندانه.


ویژگی عمده و اصلی افرادی که در روابط   بین فردی خود از سبک ارتباطی منفعلانه استفاده می کنند این است که وقتی کسی حقوقشان را زیر پا گذاشت نمی نوانند به شایستگی از حق خود دفاع کنند. این افراد نسبت به خود و دیگران  معمولا احساس خوبی ندارند. ناکافی بودن و یا عدم  برقراری تماس چشمی ، صدای پایین و لرزان ، شانه های پایین افتاده، جویدن لبها و احساس شرم و خجالت بیجا در زمان گفتگو با دیگران، از جمله دیگر ویژگی های این افراد است.


این افراد همچنین خواسته ها، احساسات و افکار خود را بر زبان نمی آورند و بر این باورند که آدم های کم شانسی بوده  و سرنوشت آن ها این طور رقم خورده  که دیگران حقشان را پایمال کنند.  ویژگی اصلی افراد با سبک ارتباطی پرخاشگرانه ، این است که معمولا خود را حق به جانب دانسته ، در مقابل دیگران حالت دفاعی  داشته و از این رو به سایرین چه به لحاظ کلامی و چه به لحاظ فیزیکی حمله ور می شوند، در مسایل مختلف معمولا دیگران را مقصر دانسته و آن ها را مورد تمسخر قرار می دهند،  در مباحثات اجازه صحبت کردن به دیگران را نمی دهند و سعی دارند همواره حرف خود را به کرسی بنشانند.


آن ها همچنین در برابر انتقادات دیگران زود از کوره در رفته و در زمان عصبانیت کنترل خویش را از دست داده و نسبت به طرف مقابل خود به شکل کاملا بی ملاحظه حرمت شکنی می کنند.


بلندی صدای افراد پرخاشگر به شکل بارز از حد معمول بالاتر است طوریکه باعث ایجاد احساس نامطلوب در طرف مقابل خود می شود، موقع صحبت کردن با دیگران نیز به طور مرتب و آگاهانه حرف آن ها  را قطع می کنند. در سبک ارتباطی قاطعانه « جرات مندانه»  بر عکس دو حالت اول حقی از کسی ضایع نمی شود .


افراد جرات مند هم برای خود ارزش و احترام قائلند و هم برای دیگران. آن ها سلطه پذیر و یا سلطه گر نیستند، نه به دیگران زور گفته و نه زیر بار زور می روند، هم خودشان را دوست دارند و هم دیگران را. معمولا خواسته غیر منطقی از دیگران ندارند همچنین  در مقابل خواسته های غیر منطقی دیگران نیز به شکل احترام آمیز و البته با شهامت و قاطعیت« نه» می گویند.


داشتن سبک ارتیاطی منفعلانه در روابط فرد با دیگران باعث ایجاد انواع و اقسام مسائل جسمی و روانی از قبیل غمگینی، افسردگی ، اضطراب ، دردهای عصبی و سایر اختلالات جسمی و روان شناختی می گردد. این شیوه ارتباطی همچنین باعث ایجاد کینه و نفرت در دل فرد نسبت به افرادی می گردد که احساس می کنند حقشان را آن ها پایمال کرده اند.


افرادی هم  که در روابط خود با دیگران از سبک ارتباطی پرخاشگرانه استفاده می کنند و اصطلاحا پرخاشگر هستند نسبت به دیگران بیشتر در معرض  بیماری های قلبی – عروقی قرار داشته و فشار خون بالاتری دارند. همچنین احتمال بروز سکته قلبی و مغزی در آن ها نسبت به سایرین بیشتر است.همچنین بسیاری از جرائم اجتماعی و خشونت و قتل و غارت ها به دلیل وجود همین سبک ارتباطی می باشد.

بر خلاف  دو حالت منفعلانه و پرخاشگرانه که هر یک به طریقی باعث ایجاد مشکلات مختلف فردی و اجتماعی برای افراد می شود، سبک ارتباطی جرات مندانه باعث شادابی و حفظ سلامت روان می شود.


تحقیقات مختلف دانشگاهی و همچنین تجربیات کلینیکی نیز نشان داده که آموزش سبک ارتباطی جرات مندانه به مراجعان نه تنها باعث حل شدن  بسیاری از مسائل فردی ، خانوادگی  و اجتماعی آن ها شده بلکه در ایجاد شادابی و بهبود روابط بین فردی آن ها نیز تاثیر به سزایی داشته است.

لازم به یادآوری است که  آموزش سبک های ارتباطی یکی از مباحث است که روان شناسان و مشاوران جهت بالابردن سطح بهداشت و سلامت روان مراجعان خوداز آن استفاده می کنند.

تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر افزایش بهداشت و سلامت روان

در سال 1996 میلادی، سازمان بهداشت جهانی به منظور پیشگیری و همچنین افزایش سطح بهداشت روانی افراد و جامعه، برنامه ای با عنوان آموزش مهارت های زندگی تدوین کرد. اصطلاح مهارت های زندگی به گروه بزرگی از مهارت های روانی، اجتماعی و بین فردی اطلاق می شود و می تواند به افراد کمک کند تا تصمیمات خود را با آگاهی اتخاذ نمایند، به طور موثر ارتباط برقرار کنند، مهارت های مقابله ای مدیریت شخصی خود را گسترش دهند و زندگی سالم و بارآوری داشته باشند.

 
1) ارتباط و روابط بین فردی که شامل مهارت های روابط بین فردی، مهارت مذاکره و نه گفتن، همدلی، مشارکت و کار گروهی و مهارت طرفداری کردن است؛

2) مهارت تصمیم گیری و تفکر انتقادی که شامل مهارت های حل مشکل و تصمیم گیری و مهارت تفکر انتقادی است ؛


3) مهارت مقابله و مدیریت شخصی که شامل مهارت هایی برای افزایش منبع کنترل، مهارت های مدیریت احساسات و مهارت مدیریت استرس است.


در سال 1996 میلادی، سازمان بهداشت جهانی به منظور پیشگیری و همچنین افزایش سطح بهداشت روانی افراد و جامعه، برنامه ای با عنوان آموزش مهارت های زندگی تدوین کرد.


اصطلاح مهارت های زندگی به گروه بزرگی از مهارت های روانی، اجتماعی و بین فردی اطلاق می شود و می تواند به افراد کمک کند تا تصمیمات خود را با آگاهی اتخاذ نمایند، به طور موثر ارتباط برقرار کنند، مهارت های مقابله ای مدیریت شخصی خود را گسترش دهند و زندگی سالم و بارآوری داشته باشند.


یونیسف (2003) در آخرین طبقه بندی، از مهارت های زندگی، سه طبقه کلی همراه با زیر طبقات آن را به شرح زیر ارایه کرده است:


1) ارتباط و روابط بین فردی که شامل مهارت های روابط بین فردی، مهارت مذاکره و نه گفتن، همدلی، مشارکت و کار گروهی و مهارت طرفداری کردن است؛


2) مهارت تصمیم گیری و تفکر انتقادی که شامل مهارت های حل مشکل و تصمیم گیری و مهارت تفکر انتقادی است ؛


3) مهارت مقابله و مدیریت شخصی که شامل مهارت هایی برای افزایش منبع کنترل، مهارت های مدیریت احساسات و مهارت مدیریت استرس است.


هدف از آموزش مهارت های زندگی، افزایش توانایی های روانی، اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده و ارتقای سطح سلامت روان است.


انتظار می رود که هر فرد پس از دریافت آموزش مهارت های زندگی، به توانایی هایی از جمله کسب خودآگاهی، عزت نفس، برقراری ارتباط با دیگران، توانایی همکاری، توانایی کنارآمدن با احساسات و فشارهای روحی، توانایی ابراز آرزوها و امیدها، دست یابد.


شجمن، زیپورا، لوی و میرا (2005) در پژوهشی، تاثیر آموزش مهارت های زندگی را بر ارتقای عزت نفس و ادراک معلمان از محیط کار، مورد بررسی قرار داده، نشان دادند که این آموزش ها منجر به بهبود ادراک از محیط کار و ارتقای میزان عزت نفس معلمان شده است. کمبل و باکستر(2006) در پژوهشی، تاثیر آموزش مهرت های زندگی را بر موفقیت دانشجویان، مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه دست یافتند که آموزش مهارت های زندگی در انتقال موفقیت آمیز دانشجویان از دانشگاه به محیط کار، تاثیر مثبت و معنادار ایجاد می کند. همچنین، تایر آموزش مهارت های زندگی در ارتقای میزان عزت نفس، سازگاری اجتماعی، ارتباط بین فردی، افزایش مهارت حل مساله و راهبردهای مقابله ای و افزایش میزان سلامت روان به تایید رسیده است( رزنبرگ، 1990، الیاس و همکاران، 1991، گیلبرت و اورلیک، اسپواک و شور، مکنیل و همکاران، 1990؛ به نقل از بابادی، 1381).


ویچروسکی (2000) نشان داده است که آموزش مهارت های زندگی، موجب افزایش عزت نفس و انعطاف پذیری در مقابل تغییرات شده و نگرش های مثبت در جهت احساس خودکفایی را ارتقاء می بخشد.


آلبرتین و دیگران(2001) به این نتیجه دست یافتند که آموزش مهارت های زندگی موجب افزایش نقش فعال در زندگی، مسولیت پذیری در محیط شغلی، برنامه ریزی برای آینده و توانایی تفکر انتقادی می شود.


تاثیر آموزش مهارت های زندگی در پیشگیری از HIV و ایجاد روابط جنسی سالم( شاماگونام و پریسیلا، 2006)، پیشگیری از استعمال سیگار و مواد مخدر( هانوینکل، 2004، زولینگر، سیول و همکاران، 2003) افزایش خلاقیت و بهداشت روان نوجوانان( مهاجر ایروانی، 1386) و سبک هویت و ابراز وجود دانش آموزان ( شهدایی، 1386) نشان داده شده است.


و بالاخره، در پژوهشی که توسط سپاه منصور( 1386) انجام شد، نشان داده شد که آموزش مهارت های زندگی در افزایش میزان خود احترامی، عزت نفس و سازگاری اجتماعی دانشجویان موثر بوده است.


منبع : مجله اندیشه و رفتار، دوره دوم، شماره 6، زمستان 1386، ص 87 -85 و 91).