گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552
گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552

ازدواج های شتابزده، طلاق های زودهنگام

در دین مبین اسلام از تشکیل خانواده به عنوان امری مقدس یاد شده که انسان را از بسیاری از کجروی ها و آشفتگی ها نجات می دهد و باعث خیر و صلاح و آرامش  وی می گردد. به لحاظ روان شناختی و جامعه شناختی نیز منطق آن است که زوجین بتوانند با تاهل اختیار کردن به سمت کامروایی و رضایت از زندگی بیشتر از گذشته حرکت کنند نه به سمت رنج ها و نابسامانی ها. با این توصیف متاسفانه آمار طلاق نگران کننده است و این پدیده شوم اجتماعی آثار مخرب خودش را بیش از پیش بر پیکره خانواده ها و جوامع تحمیل می کند .

ازدواج امری دلپذیر و شیرین است و می تواند همان طور که در ادیان مختلف و به ویژه دین مقدس اسلام به آن تاکید شده پناه انسان ها از آشفتگی ها و رسیدن به ساحل آرامش باشد چرا که زن و مرد در کنار یکدیگر می توانند به کمال مطلوب برسند. آن چه که در این بین اخلال ایجاد می کند آیا خود ازدواج است یا نوع ازدواج کردن ؟ مسلما ذهن هیچ انسان آگاه و بیدار ازدواج کردن را نفی نمی کند بلکه آن را یک موهبت الهی می داند؛ چرا که بسیاری از نیازهای فطری انسان اعم از جسمی و روانی را ارضاء می نماید؛ تحقیقات مختلف نیز بیانگر این واقعیت است که شیوع بسیاری از بیماری های جسمی و روانی در بین افراد متاهل کمتر از مجردهاست. تجربیات نویسنده و سایر همکاران نشان می دهد که  یکی از شایع ترین دلایل طلاق ، ازدواج در سنین پایین (قبل از 20 سالگی) است و یکی از مسایلی که در این سنین منجر به فروپاشی ازدواج می شود عدم رشد و بلوغ عاطفی، روانی و اجتماعی یکی از همسران و یا هر دو نفر آن هاست .


آنچه که عامه مردم از مفهوم بلوغ در ذهن خود دارند ممکن است فقط  بلوغ جنسی باشد که در دختران از حدود 11 سالگی و در پسران از حدود 13 سالگی یعنی شروع نوجوانی آغاز می گردد. هر چند که بلوغ جنسی برای یک ازدواج موفق لازم ولی کافی نیست . مهم شروع زندگی مشترک نیست بلکه تداوم آن است و برای تداوم یک رابطه به ویژه  رابطه کاملی مثل ازدواج، سایر جنبه های بلوغ از جمله بلوغ عاطفی، روانی و اجتماعی را نیز باید به طور جدی مد نظر قرار داد.


بلوغ دارای چهار مرحله است : بلوغ جنسی، بلوغ عاطفی، بلوغ روانی (فکری) و بلوغ اجتماعی. برای یک ازدواج موفق و پایدار رسیدن به بلوغ اجتماعی امری بدیهی است ؛ چرا که در غیر این صورت فرد نخواهد توانست خود را با اجتماع و گروهی که با آن ها در ارتباط است سازگار نماید. سازگاری با دیگران به درک و پذیرش شرایط متقابل و پذرش  نقش و مسولیت اجتماعی مربوط می شود .


بسیاری از ازواج ها که به طلاق منجر می شود ازدواج های مربوط به سن نوجوانی است یعنی زمانی که فرد فقط بلوغ جنسی را تجربه کرده و از سایر جنبه های بلوغ بی بهره است . فردی که مرحله نوجوانی را طی می کند و هنوز نسبت به خود و دیگران احساسات و عواطف مختلفی را دارد و به ثبات عاطفی لازم نرسیده است، نمی تواند در علاقه  داشتن به فرد خاصی ثابت قدم بوده ، از اینرو ممکن است هر لحظه علاقه اش به افراد تغییر کند لذا نمی تواند همسر مناسبی باشد. همچنین این فرد به لحاظ عاطفی نخواهد توانست مستقل از خانواده اصلی خود رفتار نماید. مثلا  نمی تواند بین علاقه به همسر و علاقه به مادرش فرق بگذارد. همچنین نخواهد توانست در شرایط حساس و بحرانی هیجانات خود را کنترل و مدیریت نماید و این به نوبه خود باعث پاره ای اختلافات خواهد شد. به همین دلیل  اکثر روان شناسان سنین قبل از 20 سالگی را برای ازدواج مناسب نمی دانند و بر این باورند که هر چه انسان در زمان ازدواج به مراحل بالاتری از بلوغ رسیده باشد ( رسیدن به بلوغ اجتماعی؛ حدود 23 سالگی برای دختران و 27 سالگی برای پسران) احتمال ثبات وی در ازدواج به دلیل پختگی و ثبات  در حالات روان شناختی از جمله استقلال عاطفی ، استقلال فکری و برخورداری از سازگاری اجتماعی بالاتر بیشتر خواهد شد.

رضایت جنسی

نیاز جنسی یکی از مهمترین نیازهای انسان است که موجب بقای نسل و تولید مثل می گردد. محققین این نیاز را به عنوان زیربنای تشکیل خانواده پذیرفته و ارضای آن را بسیار مهم و ضروری می دانند.رضایت جنسی موجب احساس شادمانی و ایجاد صمیمیت در زوجین می شود. کیفیت زندگی افرادی که از رضایت جنسی برخوردارند، بطور قابل ملاحظه ای ، از کسانی که رضایت جنسی ندارند، بهتر است.
افرادی که در زندگی زناشویی از رضایت جنسی بالاتری برخوردارند ، در سایر زمینه های زندگی نیز نسبت به افرادی که رضایت جنسی مطلوبی ندارند موفق تر و کارآمدتر عمل می نمایند.
همچنین تحقیقات نشان می دهد بروز حملات قلبی در مردانی که رضایت جنسی را در زندگی زناشویی خود تجربه کرده اند کاهش محسوسی داشته است. در زنان نیز این مهم سبب کاهش بروز سردردهای میگرنی ، علائم سندرم قبل از قاعدگی و آرتریت های مزمن می شود. در حقیقت رضایت از روابط جنسی نه تنها گرمی و شور را برای زوجین به ارمغان می آورد بلکه ایشان را در برابر بسیاری از بیماری ها حفظ می کند.

بر عکس اگر روابط جنسی بین زن و شوهر رضایت بخش نباشد منجر به احساس محرومیت، ناکامی، احساس ناامنی و عدم احساس خوشبختی می شود. عدم رضایت از رابطه جنسی همچنین ممکن است مشکلاتی از قبیل افسردگی برای فرد ایجاد کند و یا موجب طلاق و جدایی زن و شوهر شود؛ پرونده هایی هم که نشان از تیرگی رابطه جنسی دارد، به سختی به آشتی می انجامد.

همچنین در گروه دیگری از پژوهش ها مشخص شده که نارضایتی از عملکرد جنسی نه تنها با طلاق، بلکه با مشکلات اجتماعی از قبیل جرائم، تجاوزات جنسی یا بیماری های روانی ارتباط تنگاتنگ دارد. عصبی بودن، بروز دردهای زیر دل و کمردردها، ناتوانی در تمرکز فکری و حتی ناتوانی در انجام کارهای معمولی نیز از دیگر عواقب عدم موفقیت در ارضای غریزه جنسی محسوب می شود.

تعدادی از محققین خارجی نیز علل شکست 50 درصد از ازدواج ها را عدم رضایت جنسی می دانند. همچنین برخی از محققین عقیده دارند که علت اصلی 80٪ اختلافات زناشویی، نارضایتی جنسی زن و شوهر است« گرچه 40٪ از زوج های راضی از زندگی زناشویی نیز، دچار اختلالاتی در روابط جنسی یا نارضایتی نسبی از اینگونه روابط می باشند. «

روابط جنسی با تاثیر بر افکار و احساسات زوجین می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم روابط بین آن ها را در ابعاد وسیعی تحت الشعاع خود قرار دهد؛ بدین معنی که زوجینی که در این زمینه با هم سازگاری داشته و از این بابت خوشحال و مسرور باشند، قادرند به راحتی از بسیاری از ناهماهنگی های زندگی خویش چشم پوشی نمایند، در حالیکه ناهماهنگی های زندگی می تواند در زوجینی که رضایت جنسی ندارند عواقب وخیمی را به وجود آورد.

رضایت جنسی با کیفیت زناشویی، طول مدت ازدواج و ارتباط های عاطفی،وجود و یا عدم وجود سوء استفاده های جنسی دوران کودکی، افسردگی، اختلالات جنسی، فعالیت جنسی و رضایت هیجانی، خود افشاگری، ناکامی های زناشویی ، روابط حمایت کننده، صمیمیت عاطفی و جسمانی، عشق، تعداد دفعات رابطه جنسی، میزان درآمد، تعهدات مذهبی و نیز با میزان ساعات کاری زوجین رابطه دارد. همچنین سبک دلبستگی افراد برمیزان رضایت جنسی و رضایت زناشویی زوجین تاثیر مستقیم دارد؛ طوری که افراد دارای سبک دلبستگی ایمن، رضایت جنسی و رضایت ارتباطی بالاتری داشته و نسبت به پایداری رابطه تعهد بیشتری دارند

از عوامل موثر در کاهش میزان رضایت جنسی می توان به افسردگی، فشارهای روحی، بیماری های مزمن، داروها، ناباروری، حاملگی و یا فقدان رابطه مناسب با همسر ، زایمان ، افزایش سن و یائسگی اشاره کرد. روش های پیشگیری از بارداری نیز تاثیرات متفاوتی بر رضایت جنسی زنان دارند.

حرف آخر اینکه : رابطه جنسی هنر ظریفی است که باید روش صحیح آن را آموخت و در آن مهارت پیدا کرد؛ در غیر این صورت، رابطه ای که می تواند در خدمت تفاهم و مهر و محبت بشر قرار گیرد، بر عکس، نتیجه منفی خواهد داشت. به منظور افزایش رضایت جنسی در زوجینی که از نارضایتی جنسی رنج می برند بایستی به کمک پزشک و روان شناس بالینی علل و ریشه های ایجاد کننده نارضایتی را کشف و در جهت رفع عامل یا عوامل مربوطه اقدام نمود.

منابع
1) فصلنامه پرستاری ایران، سال پانزدهم و شانزدهم، شماره 32 و 33، زمستان 1381و بهار 1382، ص 15
2) نشریه علمی – پژوهشی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید بهشتی، سال 19، شماره 65، تابستان 1388، ص 14
3) مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان، زمستان 1388، دوره 11، شماره 4« پی در پی 32»، ص52
4) فصلنامه باروری و ناباروری،دوره 10، شماره 4، زمستان 1388، ص 269
5) نشریه دانشگاه علوم پزشکی ایران، دوره 23، شماره 66، آبان 1389، ص14
6) مجله دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران« حیات»، دوره 14، شماره 1، 1387، ص27


رضایت زناشویی

هدف از ازدواج، برطرف شدن نیازهای طرفین است و اگر نیازهای زوجین برطرف نشود و به راه حل مثبتی جهت دست یابی به نیازهایشان نرسند، استرس، ناکامی، سرخوردگی، خشم و در نهایت دلزدگی بروز پیدا می کند(1). برای اکثر بزرگسالان، شادمانی در زندگی، بیشتر به ازدواجی موفق و روابط زناشویی توام با رضایت وابسته است تا سایر جنبه های زندگی. سازگاری زناشویی را می توان به عنوان منبع نظام خانواده یا حتی بخشی از نیروهای تامین حیات و احیا کننده خانواده دانست (همان). رضایت زناشویی با رضایت جنسی یکی نیست؛ رضایت جنسی ، فقط یکی از مولفه های رضایت زناشویی است ؛ سایر مولفه های رضایت زناشویی عبارتند از : ارتباط با همسر، تربیت فرزندان، مسایل مالی، اوقات فراغت، مسولیت های خانه، توجه ، محبت و عشق، استقلال خود، استقلال همسر، ارتباط با خانواده همسر و ارتباط با خانواده خود (نویسنده).

وینچ معتقد است رضایت زناشویی انطباق بین وضعیت موجود و وضعیت مورد انتظار است. برخی از صاحبنظران در تعریف رضایت زناشویی آن را تابعی از مراحل چرخه زندگی می دانند، از جمله الیس معتقد است که طرق مختلفی برای تعریف رضایت زناشویی وجود دارد و بهترین تعریف را هاکینز ارایه داده است، او رضایت زناشویی را چنین تعریف می کند: « احساس خشنودی، رضایت و لذت توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواج خود را در نظر می گیرند.»؛ رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت بخشی است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند(2).
روابط زناشویی رضایت بخش، زیربنای عملکرد خوب خانواده و باعث رشد شایستگی و توانایی سازگاری و انطباق در بین کودکان می شود. نتایج مطالعات مبین این نکته است که افراد متاهلی که زندگی شان پایدار است و از زندگی زناشویی خود رضایت کافی دارند، عموما عمر طولانی دارند؛ بیشتر احتمال دارد که از سرطان نجات یابند؛ تغذیه سالم و مطلوب دارند و کمتر دچار بیماری افسردگی و مشکلات روانشناختی می شوند(3).

کیفیت رابطه زناشویی به طور مثبتی با میزان سلامت عمومی، مصونیت بیشتر، ایمنی فیزیولوژیکی و وجود آنتی بادی های بیشتر بر علیه عوامل ویروسی و عملکرد بهتر سیستم قلبی – عروقی رابطه دارد(2).

سازگاری زناشویی می تواند به طور کامل بر کیفیت زندگی تاثیر بگذارد و تحقیقات انجام شده، اهمیت تاثیر این موضوع را بر انواع نتایج بالینی مانند بهداشت روانی، بهداشت جسمانی و حتی طول عمر تایید نموده اند. همچنین رضایت زناشویی، می تواند با رضایت کلی از زندگی رابطه داشته باشد(1).

پژوهش ها نشان داده اند کودکانی که والدینشان ازدواج پایدار و همراه با سازگاری داشته اند، وضعیت تحصیلی بهتری دارند و کمتر به الکل یا مواد مخدر روی می آورند (3).

پژوهش های متعددی ارتباط ثابتی را بین افسردگی و ناهماهنگی زناشویی نشان داده اند. ازدواج های ناهماهنگ عامل خطری برای افسردگی است، در مقابل رضایت زناشویی با کاهش خطر ابتلا به افسردگی همراه است. همسرانی که اختلاف دارند، افسرده تر هستند، رفتاری خصمانه تر و خلقی مضطرب تر دارند(5).

بلوم، نابسامانی زناشویی و طلاق را بعد از مرگ ناگهانی در خانواده، از مهم ترین عوامل تنیدگی زا می داند. مشکلات ارتباطی با خطر توسعه اختلالات روانی، مانند اختلالات اضطرابی و بدکارکردی جنسی«از قبیل سردمزاجی و مقاربت دردناک در زنان و انزال زودرس در مردان»، افسردگی در زنان، سوء مصرف الکل در مردان، و مشکلات رفتاری در کودکان به ویژه پسران نیز همراه است. کودکان ازدواج های ناشاد، طی تعامل با والدین، بیش از کودکان ازدواج های شاد برانگیختگی اتونومیک و استرس های مزمن را تجربه می کنند. از طرفی دیگر مادرانی که از ازدواج خود راضی هستند، بیشتر با کودکان خود ارتیاط برقرار می کنند و آن ها را اجتماعی بار می آورند(4).

عوامل گوناگونی به عنوان مولفه های موثر بر رضایت زناشویی شناسایی شده اند که برخی از این عوامل عبارتند از: سن ازدواج، مدت زمان ازدواج، فرزندان، تناسب تحصیلی، مسایل مالی، مسایل جنسی، اقوام و آشنایان، اعتقادات مذهبی، ویژگی های شخصیتی، توانایی درک متقلبل، مهارت های ارتباطی، اوقات فراغت و تعهد(6).

اغلب افرادی که ازدواج می کنند، در آغاز زندگی دارای سطح بالایی از رضایت زناشویی هستند، اما علاوه بر افت تدریجی که با گذشت زمان در زضایتمندی زناشویی رخ می دهد، در همان هفته ها و ماه های اول ازدواج نیز مشکلات جدی رخ می دهد که اگر حل نشود می تواند رضایت و ثبات رابطه زناشویی را تهدید کند(4).

تمامی گزارش ها با وجود تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، نشان می دهند که میزان شیوع ناسازگاری های زناشویی به صورت های مختلفی رو به افزایش است؛ گرچه در کشور ما به دلیل اعتقادات مذهبی و ارزش های اخلاقی شایع و حاکم، شدت مشکلات خانوادگی به اندازه برخی کشورهای دیگر نیست؛ با این وجود، بروز مشکلات و نارضایتی های مختلف در این حیطه را نمی توان مورد اغماض قرار داد(3). مشکلات زناشویی در همه ازدواج ها، حداقل در برهه ای از زمان، وجود دارد، لیکن مراجعه به زوج درمانگران حرفه ای غالبا آخرین اقدام زوج های آشفته است( 4). نتایج یک پژوهش حاکی از آن است که یک چهارم زنان دارای تحصیلات عالی و یک سوم زنان دیپلمه، وضعیت زناشویی وخیم و بسیار وخیم داشته و نیازمند زوج درمانی جدی هستند(3).

در مطالعه ای از 1160 زوج درمانگر خواسته شد که مشکل ترین حوزه های اختلافات زوجین را درجه بندی کنند؛ آن ها به ترتیب ارتباطات، انتظارات غیر واقعی از ازدواج و همسر، فقدان صمیمیت و نشان ندادن علاقه را به عنوان مهم ترین جنبه های مشکلات زناشویی معرفی کردند(6).

یکی از روش های پیشگیری از بروز نارضایتی های زناشویی، برنامه های غنی سازی ازدواج است. غنی سازی ازدواج رویکردی است آموزشی برای بهبود روابط زوجین و هدف آن کمک به زوج ها برای آگاهی از خودشان و همسرشان، کاوش احساسات و افکار همسرشان، همدلی و صمیمیت و رشد ارتباط موثر و مهارت های حل مساله است. تحقیقات مختلف خارجی و داخلی تاثیر مثبت رویکرد یادشده در افزایش صمیمیت زوجین و رضایت زناشویی آن ها را به اثبات رسانده است(4).

مشاوره زناشویی، نیز به یک زوج کمک می کند که به درک نقشی که در یک رابطه مشترک دارند، نایل شوند. زمانی که به این درک رسیدند، می توانند بیاموزند که چه تغییراتی را باید در نحوه تعامل خود برای رفع مسایل ایجاد کنند. علاوه بر مسایل یاد شده، لازم است برای پیشگیری از ناسازگاری زناشویی، آموزش های لازم در زمینه تصمیم گیری و انتخاب همسر به افراد داده شود تا نسل هایی موفق و کارآمد تحویل جامعه دهند(3).

محققین معتقدند، احتمال اینکه یک زوج تازه ازدواج کرده با چند الگوی رفتاری مخرب، بتواند با شرکت در برنامه های پیشگیرانه ارتباطشان را حفظ کنند، بیشتر از زوجی است که سالها در الگوهای منفی ارتباطی پیچیده شده و اکنون می خواهند با زوج درمانی سنتی رابطه شان را ترمیم کنند(4).

در تحقیقی که توسط سپاه منصور و مظاهری(1385) بر روی 50 زوج مراجعه کننده به مراکز مشاوره انجام شد، نشان داده شد که افزایش صمیمیت و لذت در تعاملات زوجین می تواند موجب رضایت زناشویی بیشتر در زوجین شود و تعهد به تنهایی موجب بروز رضایت زناشویی نمی شود( 6). کامکار و چپاریان(1385) نیز در پژوهشی تاثیر صمیمیت در اختلافات زناشویی را بر روی 30 زن متاهل که به قصد طلاق و جدایی مراجعه کرده بودند، بررسی نمودند و نشان دادند که 57 درصد اختلال در روابط زناشویی به دلیل اختلال در روابط عاطفی و صمیمی بین زوجین بوده است (همان).

از این رو طراحی زوج درمانی با هدف افزایش صمیمیت بین زوجین می تواند باعث افزایش رضایت زناشویی آن ها شود( نویسنده).

 منابع
1) مجله علوم رفتاری، دوره 4، شماره 3، پاییز 89، ص 206 – 199؛
2) مجله مطالعات روان شناختی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهرا س، دوره 4، شماره 3، پاییز87؛
3) مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، 1388، شماره 16«4»، ص 50 – 43؛
4) مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، دوره 14، زمستان 88، ص 98- 89؛
5) مجله تازه های علوم شناختی، سال 8، شماره 2، 1385، ص 20 – 12؛
6) فصلنامه خانواده پژوهی، سال 3، شماره 9، بهار 86؛
7 )مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، دوره 9، شماره 4، زمستان 88، ص 324 – 315

تاثیر آموزش های شناختی - رفتاری بر کاهش اختلافات زوجین

مطالعات بالینی اخیر که به زوج درمانی شناختی – رفتاری علاقه مند بودند، بر مولفه های شناختی مشکلات ارتباطی تمرکز کرده اند. همچنین مطالعات بسیاری بر اهمیت نقش عقاید و باورهای غیر منطقی و نادرست در نابسامانی های زناشویی تاکید دارند. الیس، علت تعامل زناشویی مختل را انتظارات غیر منطقی می داند که زوجین نه تنها در باره خودشان و دیگران بلکه راجع به خود رابطه زناشویی نیز دارند. ازدواج زمانی به هم ریخته و آشفته می شود که یک یا هر دو زوج دارای عقاید غیر عقلانی از جمله تفکرات اغراق آمیز، خشک، غیر منطقی و جبرگرایانه هستند. انتظارات غیر منطقی و طاقت فرسا قطعا ایجاد ناکامی و شکستی می کند که اغلب با تعاملات منفی در ارتباط است.


 الیس معتقد است که نگرش ها و تصورات غیر منطقی افراد می تواند در ایجاد رابطه عاطفی ناکارآمد نقش به سزایی ایفا نماید.


همچنین آئرون بک معتقد است که مهمترین علت مشکلات زناشویی و روابط انسانی، سوء تفاهم است. به اعتقاد او تفاوت در نحوه نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن می شود.در نتیجه نباید تصور کرد که پایه اختلافات، همواره ناشی از سوء نیت و یا بد ذاتی طرفین یا یکی از آن هاست، بلکه در بیشتر موارد، اصطکاک زوجین ناشی از این واقعیت است که هر یک از آن ها صادقانه، مساله را به نحو متفاوتی می بینند.


به طور کلی از دیدگاه روان شناسان شناختی، شخصیت طرفین در ازدواج، سبک های دلبستگی زن و مرد، هماهنگی و همسانی نیازهای بنیادین زوجین، باورهای ارتباطی ، انتظارات غیر منطقی از یکدیگر و پختگی و بلوغ عاطفی بر ساختار کانون ازدواج اثر مستقیم و مهم دارند.از طرفی ، پژوهش های اخیر توسط شناخت گرایان و زوج درمانگران شناختی تاکید می کنند که از میان تمام عوامل، متغیرهای شناختی در رضایت مندی و سازگاری زناشویی نقش مهمتری را ایفا می کنند. همچنین از میان متغیرهای شناختی ، « انتظارات غیر منطقی زوجین از یکدیگر» و از میان عوامل غیر شناختی« بلوغ عاطفی» نقش مهم تری را در پدیدآیی ، ساخت و تحول رابطه زناشویی دارند.

ازدواج موفق نه تنها مستلزم بلوغ جسمانی است، بلکه بلوغ عاطفی با آمادگی های احساسی – هیجانی نیز از شرایط لازم در تحقق مطلوب آن است. البته برای بلوغ عاطفی، احراز شناخت های ویژه از روابط درست زوجین کافی نیست، بلکه آگاهی از ویژگی های روانی خویشتن و همسر و امکان مدیریت صحیح هیجان ها در زوجین نیز ضروری است.

باید جوانان از احساس مشترک یا توان « خود را به جای دیگری گذاشتن» برخوردار شوند. به عبارت دیگر، بیاموزند که آن چه بر خود نمی پسندند، بر همسر خویش نیز روا ندارند. گذشته از این، بلوغ عاطفی با آمادگی احساسی – هیجانی مستلزم شناخت واقعیت های اجتماعی و مخصوصا جهات مثبت و منفی آنها است.

زوجین باید فراگیرند که هیچ پدیده اجتماعی( از جمله ازدواج و زندگی زناشویی) فاقد جنبه های منفی و مخاطره آمیز نیست.

به طور خلاصه هنگامی که انتظارات زوجین از یکدیگر منطقی و متعارف است، آنها در وضعیت بهتری برای برقراری یک رابطه خوب قرار دارند و بهتر می توانند انتظارات خود و همسرشان را برآورده نمایند. همچنین هنگامی که شخصیت یکی از زوجین( یا هر دوی آنها) نابالغ باشد ، بسیار سخت است که یکدیگر را درک کنند. در این وضعیت هرکدام از آن ها با خودخواهی و خودمحوری تمایلی به درک نیازهای طرف مقابل نخواهند داشت و تنها به نیازهای خود توجه می نماید. مسلم است که در چنین شرایطی میزان رضایت مندی زوجین از یکدیگر، بسیار کم خواهد بود.

تحقیقات مختلف نشان داده است که آموزش های شناختی – رفتاری در مقایسه با عدم درمان و حتی تلاش زیاد درمانگر برای کاهش آشفتگی افراد، ارجحیت دارد.

همچنین نتایج تحقیقات دیگری حاکی از آن است که آموزش های شناختی – رفتاری ضمن آن که مهارت های ارتباطی زوجین را بهبود می بخشد، تعارض های مخرب را کاهش داده و مثبت اندیشی در روابط روزمره را افزایش می دهد. مثبت اندیشی نیز به شناخت های درست از همسر و برقراری رابطه صحیح می انجامد و رضایت مندی از روابط بین آن ها را افزایش می دهد. از اینرو به نظر می رسد با آموزش های شناختی – رفتاری می توان به بهبود وضع خانواده و بالا بردن سطح رضایت مندی زناشویی کمک کرد.

تاثیر ارتباط درمانی بر افزایش صمیمیت زوجین

ازدواج، مهم ترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی است. ایجاد و حفظ روابط صمیمانه در ازدواج، مهارت و هنری است که افزون بر سلامت روانی و تجارب سالم اولیه، نیازمند کسب مهارت ها و انجام وظایف ویژه ای است. مطالعات و تجارب بالینی نشان می دهد که در جامعه امروز، زوج ها مشکلات فراگیری را در برقراری و حفظ روابط صمیمانه با یکدیگر تجربه می کنند. در کشور ایران، کانون خانواده و ازدواج به دلایل فرهنگی و ارزشی در مقایسه با کشورهای غربی اهمیت بیشتری دارد. از این رو، تلاش برای استحکام و تداوم خانواده و ارضای نیازهای عاطفی و روانی اعضا به ویژه همسران از اهمیت بیشتری برخوردار است .


امروزه، همسران بیش از گذشته نیازمند ارضای عاطفی – روانی به ویژه صمیمیت اند.


مطالعات و تجارب بالینی نشان می دهد که ریشه بسیاری از مشکلات زناشویی، کمبود صمیمیت و وجود مشکلات ارتباطی بین همسران است. نارضایتی از صمیمیت ممکن است موجب افزایش برخوردها، کاهش رضایت زناشویی و بروز مشکلات عاطفی و روانی گردد ( Bagarozzi، DennisA، 2001؛ به نقل از اعتمادی و همکاران، 1393). صمیمیت عبارت است از نزدیکی، تشابه و رابطه شخصی دوست داشتنی با دیگری که مستلزم آگاهی، درک عمیق، پذیرش و بیان افکار و احساسات است(همان). به نظر هات فیلد(1988) صمیمیت فرایندی است که افراد در آن تلاش می کنند به یکدیگر نزدیک شوند و شباهت ها و تفاوت هایشان را در احساسات، افکار و رفتار کشف کنند. به نظر استرنبرگ (1987) صمیمیت، احساسی است که نزدیکی، تعلق و تماس را ایجاد می کند. اسکنارچ (1991) صمیمیت را فرایند در تماس بودن، درک خود و افشای خود در حضور همسر می داند ( Heller patric.E.wood،Beatric، 1992؛ به نقل از همان).


ابعاد صمیمیت

1) صمیمیت عاطفی

صمیمیت عاطفی نیاز به انتقال و در میان گذاشتن همه احساسات مثبت مثل شادی، خوشحالی، رضایت و احساسات منفی مثل خشم، ترس، شرم، بی حوصلگی و خستگی با همسر است.


2) صمیمیت روان شناختی

صمیمیت روان شناختی نیاز به انتقال، در میان گذاشتن و گفتگوی صریح در باره مسایل شخصی، اطلاعات و احساسات مربوط به خود و همسر است. این صمیمیت همچنین شامل نیاز به گفتن امیدها، آرزوها و نقشه های آینده و همچنین ترس ها، خواسته ها و رازها با همسر است.


3) صمیمیت عقلانی

صمیمیت عقلانی نیاز به انتقال و بازگفتن افکار و باورهای مهم با همسر است. برای ایجاد صمیمیت عقلانی، احترام به دیدگاه طرف مقابل، توانایی نقش پذیری، درک و همدلی ضروری است.


4) صمیمیت جنسی

صمیمیت جنسی نیاز به انتقال و بیان افکار، احساسات و آرزوهایی است که ماهیت جنسی دارد. صمیمیت جنسی شامل گفتن تجارب عاشقانه با یکدیگر، نیاز به تماس بدنی، آمیزش جنسی و روابطی می شود که برای برانگیختن، تحریک و رضایت جنسی طرح ریزی می شود.


5) صمیمیت فیزیکی

صمیمیت جسمانی، نیاز به تماس بدنی با همسر است. نزدیکی بدنی شامل گرفتن دست ها، درآغوش گرفتن، لمس غیرجنسی و ... می شود.


6) صمیمیت معنوی مذهبی

صمیمیت معنوی – مذهبی عبارت از نیاز به بیان آن دسته از افکار، احساسات، باورها و تجارب خود با همسر که با مذهب، مسایل مافوق طبیعی، ارزش های اخلاقی، معنای وجود، زندگی پس از مرگ و ارتباط با خدا مربوط است. این صمیمیت همچنین شامل مشارکت با همسر در فعالیت ها، مراسم، جشن ها و تجارب مذهبی است.


7) صمیمیت اجتماعی و تفریحی

نیاز به انجام فعالیت هایی مانند شوخی، گفتن داستان های فکاهی، بیان تجارب و حوادث روزانه، خوردن و آشامیدن با همسر، ورزش و بازی با او، سهیم کردن همسر در مسولیت ها، گذراندن تعطیلات و اوقات فراغت با یکدیگر را صمیمیت اجتماعی و تفریحی می نامند ( Bagarozzi، Dennis A، 2001؛ به نقل از اعتمادی و همکاران، 1393).


8) صمیمیت ارتباطی

ایجاد رابطه همراه با احترام، تعهد و عواطف مثبت را صمیمیت ارتباطی می نامند، به گونه ای که همسران در این ارتباط، احساس با ارزش بودن و مورد توجه و احترام بودن کنند ( اولیا، 1385).


برای افزایش صمیمیت زوجین رویکردهای متعددی ارایه شده است. رویکرد ارتباط درمانی از جمله رویکردهایی است که برای افزایش صمیمیت زوجین به کار رفته است.


(( رویکرد ارتباط درمانی هندریکس))، درمانی کوتاه مدت است که بینش و مهارت های عملی را با یکدیگر ترکیب می کند. این دیدگاه بر تاثیر تعامل اشخاص با یکدیگر تاکید دارد و بر الگوی دیدگاه فردی و سیستمی خدشه وارد کرده و الگوی رابطه را تایید می کند. این رویکرد اداره درمان را به همسران واگذار می کند و قدرت رابطه را منبع التیام دانسته و از آن استفاده می کند.


هدف این دیدگاه، تلاش برای حفظ تماس، و هدف درمان، فرایند تسهیل و حفظ دوباره تماس است. بنیان این دیدگاه، بر کمک به همسران برای ایجاد تماس سالم با یکدیگر، همدلی بیشتر برای درک هم با گفتگوی آگاهانه و ایجاد محیطی امن برای ارضای نیازها و التیام زخم های دوران کودکی استوار است ( 1991، Tone، Reiohold، Rich، Brown؛ به نقل از اعتمادی و همکاران، 1393). به باور طرفداران این دیدگاه، مراحل رشد در دوران کودکی به ویژه روابط اولیه کودک با والدین بر روابط زناشویی تاثیر می گذارد. تمام مراحل فرایند انتخاب همسر و روابط زناشویی آگاهانه نیست، بلکه بخش مهمی از آن ناخودآگاه و حاصل نیاز به کامل کردن مراحل نا تمام کودکی و التیام زخم های عاطفی آن دوره است. در این روش، همسران با درک فرایندهای ناخودآگاه در خود و همسرشان، روش هایی را برای التیام زخم های کودکی و ایجاد رفتارهای سالم می آموزند. همسران با تبدیل ازدواج و رابطه ناخودآگاه به ازدواج آگاهانه می توانند عشق و صمیمیت مورد نیاز را به دست آورند ( 1990، Helen، Hunt، Harvile، Hendrikx، 19898، Down، Lipthrott؛ به نقل از همان).


فنون و روش های رویکرد ارتباط درمانی عبارتند از : ارزیابی و تعیین اهداف مشترک و برنامه ریزی برای آینده، افزایش خودآگاهی با کشف و بازگویی خاطرات، بررسی نیازها و ناکامی های کودکی و واکنش فعلی به آن ها، شناخت تفاوت ها، نیازها و آسیب های همسر، بازسازی تصویر ذهنی مناسب، آموزش و تمرین گفتگوی آگاهانه برای طرح مشکلات و نیازها، افزایش اطمینان و تعهد مشترک با بستن راه های خروجی، ایجاد منطقه امن و لذت بخش در رابطه با تجدید خاطرات خوب و یادگیری رفتارهای جدید، آشنایی با نیازهای عمیق یکدیگر و تغییر رفتار برای برآوردن این نیازها.


زیر بنای روش ارتباط درمانی بر روش مکالمه آگاهانه مبتنی است. مکالمه آگاهانه شامل بازتاب، درک، همدلی، استفاده از پیام های من و بیان احساسات و خواسته ها است (همان). همچنین بر اساس روش ارتباط درمانی، همسران به واقعیت عینی خود و همسر نزدیک شده، او را می شناسند و می پذیرند(1999، Helen، Hunt، Harvile، Hendrikx، 2005، Patrick، Rachon؛ 1998، Down، Liphthrott؛ به نقل از همان).


در این رویکرد، همسران تشویق به ابراز خشم و احساسات منفی نسبت به یکدیگر می شوند.

نتایج تحقیق اعتمادی (1384) نشان داد که زوج درمانی مبتنی بر ارتباط درمانی، میزان صمیمیت زناشویی زوجین را افزایش می دهد (به نقل ازهمان).


منبع : مجله پژوهش نامه اسلامی زنان و خانواده/ سال سوم/ شماره دوم/ بهار و تابستان 1393/ ص 17 – 14 و 28.