افسردگی،
دومین اختلال شایع روان شناختی است که سالیانه در سراسر جهان حدود 100
میلیون نفر به آن مبتلا می شوند. تحقیقات انجام شده در ایران نیز نشانگر
شیوع نسبتا بالای افسردگی در جامعه ایرانی است. بعضی از مولفین بر این
باورند که افسردگی در طول 50 سال گذشته به طور مرتب افزایش یافته و در عین
حال، سن شروع آن نیز کاهش یافته است. پیش بینی می شود این اختلال از لحاظ
فراوانی ( بعد از اختلالات قلبی – عروقی) در سال 2020 در مرتبه دوم
بیماری های وخیم قرار گیرد . امروزه حدود 450 میلیون نفر از مردم دنیا از
یک بیماری روانی یا رفتاری رنج می برند و بیش از 150 میلیون نفر از مردم
دنیا در هر برهه از زمان از افسردگی رنج می برند. آمار شیوع افسردگی در بین
مردان 15 – 10 درصد و در بین زنان 25 – 15 درصد گزارش شده است.
هم
چنین افسردگی در بین همه بیماری های جسمی و روانی در بین زنان 45 – 15
سال شایعترین بیماری شناخته شده است و در بین بیماری های عصبی و روانی،
شایع ترین بیماری شناخته شده است« حدود 20 درصد». مطالعات انجام شده بر
روی گروه های دانشجویی نیز نشان می دهد که 78 درصد از دانشجویان دانشگاه ها
از بعضی از نشانه های افسردگی رنج می برند و 46 درصد آن ها تا اندازه ای
دچار افسردگی شدید هستند که نیاز به خدمات تخصصی دارند.
ممکن است
دلایل مختلفی برای افزایش شیوع و کاهش سن شروع وجود داشته باشد. شاید یکی
از دلایل عمده، وجود چالش های فراوان فراروی افراد جوان و فقدان ساخت های
حمایتی قدیمی و سنتی در دنیای مدرن امروزی است.
همچنین نتایج پژوهش
ها حکایت از آن دارد که افسردگی در زنان دو برابر مردان دیده می شود و شیوع
آن به ویژه در افراد 45 – 15 ساله در حال افزایش است. چندین عامل اجتماعی
با بالاتر بودن شیوع افسردگی در زنان ارتباط داده شده اند که شامل
رویدادهای منفی زندگی، فقدان حمایت اجتماعی، روابط منفی بین فردی، حوادث
رشدی مثل سختی ها و ناملایمات دوره کودکی مثل از دست دادن والدین به دلیل
مرگ یا طلاق، مورد سوء استفاده جنسی یا فیزیکی قرار گرفتن و سبک های ضعیف
والدینی مثل طرد کردن، عدم محبت، حمایت یا انتقاد بیش از اندازه که موجب
مشکلات بین فردی در دوره کودکی می شوند.
شواهدی وجود دارد که فقدان
حمایت اجتماعی و عدم صمیمیت با افراد مهم زندگی، نقش مهمی در شکل گیری
افسردگی ایفا می کند. پژوهش های متعددی ارتباط ثابتی را بین افسردگی و
ناهماهنگی زناشویی نشان داده اند. زوج هایی که یکی از آنان افسرده است،
غالبا ارتباط آشفته ای را تجربه می کنند. به علاوه ازدواج های ناهماهنگ
عامل خطری برای افسردگی است، در مقابل رضایت زناشویی با کاهش خطر ابتلا به
افسردگی همراه است. همسرانی که اختلاف دارند، افسرده تر هستند، رفتاری
خصمانه تر و خلقی مضطرب تر دارند.
نتایج پژوهش شمسائی و
همکاران(1387) نشان داد که هر سه روش دارودرمانی، شناخت درمانی و شناخت
درمانی توام با دارودرمانی، در درمان افسردگی موثر هستند؛ اما در مقایسه
با یکدیگر، روش شناخت درمانی توام با دارودرمانی، از دو روش دیگر موثرتر
می باشد. بررسی های دیگری نشان داده اند که شناخت درمانی بک از درمان های
تایید شده برای افسردگی است و سودمندی آن در چند بررسی گزارش شده است. در
این بررسی ها اثر درمانی آن را با داروهای ضد افسردگی برابر و یا برتر از
آن گزارش نموده اند . این روش در پیشگیری از عود اختلال نیز کارایی دارد.
تحقیقات نشان می دهد که درمان شناختی موثرتر از روان درمانی حمایتی و روان
درمانی تحلیلی است..
شناخت درمانی که آئرون بک پدیدآورنده آن است
بر دگرگونی های شناختی که فرض می شود در شکل گیری اختلال افسردگی نقش
داشته باشد، متمرکز است. هدف شناخت درمانی رفع دوره های افسردگی و پیشگیری
از عود آن ها از طریق شناسایی شناخت های منفی، ایجاد روش های اندیشیدن
متفاوت و انعطاف پذیر و مثبت و تمرین پاسخ های شناختی و رفتاری است.
اکثر
مطالعات نشان داده اند شناخت درمانی از نظر تاثیر با دارودرمانی برابر است
و با اثرات جانبی کمتری نسبت به دارودرمانی همراه است و ضمنا پیگیری آن
نیز بهتر انجام می گیرد. همچنین در پژوهشی این نتیجه به دست آمد که پاسخ
دهندگان به دارودرمانی نسبت به پاسخ دهندگان به شناخت درمانی ، پس از
تکمیل دوره درمانی به احتمال دو برابر در معرض عود مجدد قرار دارند. همچنین
در مورد اثربخشی مداخلات درمانی برای افسردگی نتایج پژوهش های انجام شده
توسط ماینورس و همکاران و شوبرگ و دیگران نشان داده است که درصد فروکش کردن
بیماری پس از 8 – 3 ماه با داروهای ضد افسردگی سه حلقوی 52 – 48 درصد و
روان درمانی ( شناختی یا بین فردی) 60 – 48 درصد بوده است.
منابع :
1 ) مجله علوم رفتاری، دوره 4، شماره 1، بهار 1389، صفحات 21 – 17
2 ) مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی – درمانی همدان، دوره پانزدهم، شماره1، بهار 1387، شماره مسلسل 47، ص 21 – 16
3 ) مجله تازه های علوم شناختی، سال 8، شماره 2، 1385، ص 12– 20