گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552
گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552

تاثیر نوع سبک فرزندپروری والدین بر نوع رفتار فرزندان

درصد قابل  توجهی از افرادی که به مراکز مشاوره و کلینیک های روان شناسی بالینی مراجعه می کنند، والدینی هستند که در ارتباط با فرزندان خود، به نوعی دچار مساله هستند. تحقیقات نشان می دهند  روشی را که این والدین در برخورد با فرزند خود بکار می برند در ایجاد مسایل بین آن ها تاثیر گذار می باشد.

از اینرو در این مبحث سعی داریم  والدین عزیز را با انواع روش های فرزند پروری و تاثیرات مختلف آن ها بر فرزندان آشنا کنیم و بر آن باوریم که والدین فهیم و دلسوز می توانند با بکار بردن شیوه صحیح فرزندپروری ، فرزندانی شایسته، کارآمد و توانمند به جامعه تحویل دهند که هم برای خود و هم برای دیگران مفید واقع شوند(نویسنده).


از جمله عوامل خانوادگی که طرز رفتار فردی و اجتماعی و سایر خصوصیات رفتاری و شخصیتی هر فرد را تعیین می کند سبک های فرزند پروری والدین می باشد؛ سبک های فرزندپروری روش هایی هستند که والدین در برخورد با فرزندان خود اعمال می کنند و در شکل گیری و رشد آنان در دوران کودکی و خصائص شخصیتی و رفتاری آن ها تاثیر فراوان و عمیقی دارد(1).


به طور کلی می توان به سه سبک سهل گیرانه، سبک مستبد انه و سبک قاطع و اطمینان بخش اشاره کرد که هریک از این سبک ها مشخصات و تبعات مخصوص به خود را دارد که در ادامه به هریک می پردازیم.


در سبک سهل گیرانه والدین نظارت و کنترل کافی بر فرزندان خود نداشته و فرزندان مختارند هر کاری را که دلشان بخواهد انجام دهند. در این گونه خانواده ها که آشفتگی و هرج و مرج ویژگی اصلی آن است، اعضای خانواده برای یکدیگر ارزش چندانی قایل نبوده و مرتب بر سر مسایل کوچک و بزرگ، با یکدیگر در حال تعارض و جنگ و دعوا هستند و هر کسی حرف خودش را می زند. از آن جایی که در این سبک والدین نسبت به فرزند خود بی اعتنا بوده و به حد افراطی مساوات طلب بوده و اجازه می دهند که فرزندشان هر کاری را که تمایل دارند انجام دهند بنابراین اکثر این فرزندان اختلالات رفتاری بیرونی نظیر رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی را از خود نشان می دهند. هم چنین فرزندان این خانواده ها بیشتر احتمال دارد که دچار سوء مصرف الکل و مواد مخدر شوند. به عبارتی چون والدین هیچ گونه کنترل بیرونی برآن ها ندارند آن ها در محیط اجتماعی خود را رها و آزاد از هر قید و بندی می بینند و از این رو به رفتارهای ضد قانون روی می آورند.


در سبک مستبدانه ، والدین تحریک پذیر، انعطاف ناپذیر، زورگو وخشن و نسبت به نیازهای فرزند خود بی توجه هستند، آن ها لزومی نمی بینند که برای دستوراتی که می دهند دلیل بیاورند و به نظر آن ها اطاعت بی چون و چرای فرزندان از والدین یک فضیلت محسوب می شود. این گروه از والدین کمتر با فرزند خود با گرمی و محبت رفتار می کنند و بر کنترل کامل وی تاکید دارند؛ بعبارتی یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است و وظیفه سایرین را مشخص می کند. فرزندانی که والدین مستبد دارند کمتر به خود متکی هستند و نمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند و یا از خود عقیده ای داشته باشند، آن ها بر محیط پیرامون خود کنترل چندانی نداشته، پاداش های ناچیزی از محیط دریافت می کنند و به دلیل اینکه خط و مشی های زندگی آن ها همواره توسط والدین تعیین شده و خودشان هیچ نقشی در تصمیم گیری ها و اعمالشان نداشته اند، افرادی متکی و وابسته به دیگران بار آمده که در سرنوشت خویش خود را دخیل ندانسته و در حل بحران های زندگی احساس ناتوانی کرده و فقط چشم به کمک  دیگران می دوزند.   


در سبک قاطع و اطمینان بخش، والدین هم برای خودمختاری و هم برای نظم و انضباط  فرزند خود ارزش قایلند. یعنی هم به اندازه لازم به فرزندان خود استقلال عمل و اختیارات داده و هم از ایشان به طور مشخص  می خواهند که نظم و انضباط حاکم بر قوانین خانواده را رعایت کنند. این والدین برقراری و حفظ روابط کلامی را تشویق کرده و هنگامی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و فرزند خود را از چیزی یا کاری منع می کنند و یا از وی انتظاری دارند، به طور شفاف و قابل فهم برایش دلیل می آورند. در این گونه خانواده ها فرزند به تدریج به نوعی بلوغ شناختی، عاطفی و اجتماعی نزدیک می شود و چیزی نمی گذرد که برای زندگی خود قبول مسؤلیت می کند(2).


فرزندان این خانواده ها علاوه بر این که خود را افرادی شایسته و قابل احترام می دانند برای افراد دیگرخانواده و جامعه  نیز ارزش و احترام قایل  بوده و اغلب نسبت به خود و دیگران احساس خوبی دارند، و مسؤلیت اعمال خود را بر عهده می گیرند(نویسنده).


 منابع :

1)      مجله مطالعات اجتماعی، دوره 4، شماره2، تابستان 1387

2)      فصلنامه خانواده پژوهی، سال سوم، شماره 12، زمستان1386

 

سازگاری اجتماعی

سازگاری اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه خاص اجتماعی به طریق خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد و فرایندی است که افراد را قادر می سازد تا رفتار دیگران را درک و پیش بینی کنند، رفتار خود را کنترل و تعاملات اجتماعی خود را تنظیم کنند.


سازگاری اجتماعی به مثابه مهم ترین نشانه سلامت روان، از مباحثی است که در دهه های اخیر، توجه بسیاری را جلب کرده است. ابعاد سازگاری شامل سازگاری اجتماعی، عاطفی، جسمانی و اخلاقی است که در راس همه، سازگاری اجتماعی قرار دارد؛ به طوری که این سازگاری پیش درآمد رسیدن به سازگاری عاطفی و اخلاقی تلقی می شود.


سازگاری با محیط اطراف برای هر فردی لازم و ضروری است و بدون داشتن سازگاری، علاوه بر این که بسیاری از نیازهای انسانی تامین نمی شود، فرد از سوی جامعه به شدت طرد شده و تعاملات اجتماعی او به پایین ترین سطح خود می رسد.


 سازگاری اجتماعی جریانی است که به وسیله آن روابط میان افراد، گروه ها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخش برقرار باشد.

اساس سازگاری اجتماعی بوجود آوردن تعادل بین خواسته های خود و انتظارات اجتماع است که می تواند بر تمام ابعاد زندگی فرد تاثیر گذارد.

در شکل گیری سازگاری اجتماعی عواملی زیادی دخالت دارند که به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم:

1) عوامل فردی

در بین عوامل فردی تاثیر گذار بر میزان سازگاری اجتماعی افراد می توان به مواردی از جمله: هوش هیجانی، نوع خودگویی، خود پنداره و هویت، نوع افکار و برداشت نسبت به دیگران و سبک مقابله آن ها با استرس  اشاره کرد.


مطالعات مختلف داخلی و خارجی نشان داده است که افرادی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند در سازگاری با دیگران موفق تر عمل می کنند، برعکس افرادی که در کنار آمدن با قانون مشکل دارند نسبت به افراد عادی هوش هیجانی پایین تری برخوردارند.


همچنین یافته های مطالعه ای نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین مثبت انگاری خود با میزان مقبولیت اجتماعی و نیز سازگاری اجتماعی دانش آموزان در مدرسه وجود دارد. هاماچاک ( 1988) یکی از ویژگی های مهم کسانی که خودپنداره مثبت دارند را سازگاری اجتماعی و توانایی برقراری روابط اجتماعی مطلوب می داند.


ارضاء نیازهای اساسی از جمله بقاء، عشق، قدرت، آزادی و تفریح  نیز به طور معناداری با افزایش سازگاری اجتماعی در ارتباط است. 


 از طرفی نتیجه یک پژوهش داخلی در سال 1388نشان داد  که آموزش خودآموزی کلامی، موجب بهبود سازگاری اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال سلوک ( نوعی اختلال رفتاری در کودکان) گردیده است. در پاره ای دیگر از تحقیقات داخلی و خارجی همین نتیجه بدست آمد.


افکار انسان نیز تاثیر مستقیمی روی سازگاری وی دارند. الیس و نظریه پردازان حوزه عقلانی- عاطفی معتقدند باورهای غیر منطقی موجب بد فهمی و تحریف واقعیت های بیرونی، محرک های محیطی و رفتارهای دیگران     می شود که در نتیجه سازگاری اجتماعی فرد را مختل کرده یا اجازه سازگار شدن به وی را نمی دهند. به عبارتی هر قدر فرد افکار و باورهای غیر منطقی بیشتری در رابطه با دیگران داشته باشد احتمالا سازگاری اجتماعی پایین تری خواهد داشت.


همچنین یافته های پژوهش های مختلف نشان دادند که داشتن یک سبک مقابله ای نابسنده مانند سبک اجتنابی( اجتناب از رویارویی با مسایل که باعث می شود مسایل روزمره فرد لاینحل باقی بماند)، وقتی با افکار و باورهای غیر منطقی همراه می شود، نقش مهمی در بروز ناسازگاری اجتماعی دارد.


 ۲) عوامل خانوادگی

 در پژوهش های گوناگون نشان داده شده است که بین عوامل خانوادگی و سازگاری اجتماعی فرزندان در مدرسه رابطه معنی داری وجود دارد؛ یعنی چگونگی روابط والدین در سازگاری اجتماعی فرزندان آنان در مدرسه موثر است. دانش آموزانی که در مدرسه از سازگاری اجتماعی مطلوبی برخوردارند، دارای والدینی با روابط مبتنی بر تفاهم هستند، در حالی که دانش آموزان ناسازگار دارای والدینی هستند که از روابط صحیح و بر اساس تفاهم بهره مند نیستند.


3) عوامل اجتماعی

در بین عوامل اجتماعی تاثیرگذار بر سازگاری می توان به حمایت اجتماعی، آموزش مهارت های زندگی و فعالیت های گروهی به ویژه ورزش های دسته جمعی اشاره کرد؛

مطالعات زیادی نشان داده اند که بین سازگاری و حمایت اجتماعی رابطه مستقیم و مثبت معناداری وجود دارد. یعنی هر چه حمایت اجتماعی بیشتر باشد افراد آن اجتماع از سازگاری بالاتری برخوردار خواهند بود. حمایت اجتماعی به مراقبت، محبت، عزت، تسلی و کمکی اطلاق می شود که سایر افراد یا گروه ها به فرد عرضه می کنند.


تاثیر آموزش مهارتهای زندگی نیز در ارتقای میزان عزت نفس، سازگاری اجتماعی، ارتباط بین فردی، افزایش مهارت حل مساله و راهبردهای مقابله ای و افزایش میزان سلامت روان به تایید رسیده است. تحقیقات نشان می دهد که  آموزش مهارتهای اجتماعی موجب افزایش سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی  در دانشجویان شده است.


در تحقیقی که در ایران بر روی دانش آموزان دچار اختلال سلوک « نوعی اختلال رفتاری است» انجام شد مشخص شد که انجام ورزش های گروهی می تواند به نحو چشمگیری ناسازگاری این کودکان را کاهش دهد.


 و بالاخره قابل ذکر است که در بین مهارت های اجتماعی، تکنیک های حل مساله اجتماعی، آموزش کنترل خشم و آموزش جرات ورزی به شکل قابل قبولی باعث افزایش سازگاری افراد شده است.


نکته پایانی اینکه جهت بالا بردن میزان سازگاری اجتماعی افراد هر جامعه، والدین و مسؤلین می توانند با در نظر داشتن عوامل تاثیرگذار ذکر شده، ، برنامه ریزی شایسته ای داشته باشند.


منابع

1)      فصلنامه نوآوری های آموزشی، شماره 23، سال ششم، زمستان 86، ص 54 – 29؛

2)      فصلنامه روان شناسی کاربردی، سال 4، شماره 1(13)، بهار 89، ص94 – 82؛

3)      مجله تعلیم و تر بیت استثنایی، شماره های 80 و 81، مرداد و شهریور 87؛

4)      مجله پژوهش در حیطه استثنایی، سال 9، شماره 3، 1388،ص 202 – 193؛

5)      مجله مطالعات روان شناختی، دوره 5، شماره 3، پاییز 88؛

6)      مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره 26، شماره 3، پاییز 88(ویژه نامه علوم تربیتی)؛

7)      فصلنامه علمی – پژوهشی پژوهش در سلامت روان شناختی، دوره 3، شماره 4، زمستان 88؛

۸)      مجله جامعه شناسی کاربردی، سال 22، شماره پیاپی 41، شماره اول، بهار 90،ص 199 - 183

تاب آوری

تعریف تاب آوری

گارمزی و ماستن (1991) تاب آوری را « یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز با شرایط تهدیدکننده»، تعریف نموده اند. به بیان دیگر تاب آوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است (والر، 2001).


البته تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست و حالتی انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نمی باشد، بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط پیرامونی خود است.


می توان گفت تاب آوری، توانمندی فرد در برابر تعادل زیستی – روانی، در شرایط خطرناک است ( کانر و دیویدسون، 2003)، افزون بر این پژوهشگران بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است (گارمزی، 1991).

ماستن، (2001) باور داشت که تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر ( در شرایط تهدیدکننده) است و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم می کند ( 1).


برخی فواید تاب آور بودن

در تحقیقی که توسط شاکری نیا و محمدپور (1389) انجام شد، مشخص شد پرستارانی که از تاب آوری بالاتری برخوردارند کمتر دچار استرس های شغلی می شوند.


در تحقیق گیلسپاری نیز این نتیجه حاصل شد که امید، خودشایستگی، سازگاری، کنترل و ظرفیت با تاب آوری رابطه مثبت آماری دارد (2).


تاب آوری می تواند از طریق تقویت حرمت خود به عنوان مکانیسم واسطه ای به انطباق پذیری مثبت منتهی شود، و علاوه بر این، بسیاری دیگر از تبیین ها، یادآوری می کنند که در صورت ضعف سازه تاب آوری، حرمت خود تضعیف، و فرایند مقابله با تجربه های منفی، ناکارآمد می شوند ( 4).


نتیجه تحقیق سامانی و همکاران (1386)، نشان داد که تاب آوری با تاثیر بر نوع احساس ها و هیجان های فرد، نگرش مثبت و در نتیجه رضایت از زندگی را در پی دارد. پاره ای از تحقیقات خارجی از جمله آنتونوسکی (1987) و لازاروس (2004) نیز همین نتیجه را نشان داده اند. به بیان دیگر نخستین اثر ارتقاء توانمندی های فرد در زمینه تاب آوری، کاهش مشکلات روانی و هیجانی، افزایش میزان سلامت روانی و در نتیجه افزایش میزان رضایتمندی فرد از زندگی خواهد بود (1).


در عین حال کامپفر به این نکته نیز اشاره می نماید که سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار رود و هم به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود. وی این مساله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرآیندی به تاب آوری می داند (1).


برخی عوامل مرتبط با تاب آوری

با توجه به این که تاب آوری می تواند سلامت روان و رضایتمندی از زندگی را به ارمغان بیاورد شناخت عوامل مرتبط با آن و سعی در جهت ارتقاء این عوامل می تواند به افزایش میزان تاب آوری افراد در مقابله با حوادث زندگی منجر شده از این رو می تواند به ارتقاء سطح سلامت افراد کمک کند. در زیر به پاره ای از این عوامل که در پژوهش های مختلف به اثبات رسیده اشاره می شود:


1) روابط دوستی

به طور کلی، کیفیت حمایت های دوستانه  می تواند باعث انعطاف پذیری و تاب آوری در موقعیت های استرس زا باشد. از طرفی توانایی ایجاد و حفظ دوستی های با دوام و توام با محبت نیز از عوامل مهم در ایجاد سلامتی و افزایش تاب آوری است.


قوی ترین پیش بینی کننده برای متغییر تاب آوری مولفه های صمیمیت و افشای خود، تقابل دوستی، وفاداری، اعتماد و مجاورت می باشد؛ هرچه دوستی عمیق تر باشد، میزان خودفاش سازی نیز بیشترمی شود و به این ترتیب فرد توان بیشتری در مقابله با موقعیت های تنش زا بدست می آورد.

هر چه فرد بیشتر در یک دوستی تقابلی و با کیفیت صمیمیت بالا درگیر شود بیشتر از حمایت روانی – اجتماعی برخوردار شده و به همان نسبت از تاب آوری بالاتری برخوردار خواهد شد (5).


2) نوع رابطه و تعاملات اعضای خانواده

تحقیق کشتکاران (1388) نشان داد در خانواده هایی که اعضاء آن به طور آزاد و مکرر با دیگر اعضای خانواده بدون هیچ محدودیتی ارتباط دارند و افراد احساساتشان را راحت با دیگر اعضای خانواده بیان می کنند و همچنین خانواده پذیرای چنین آزادی در بیان احساسات و عواطف بوده و در تصمیم گیری با یکدیگر مشورت کرده و در انتخاب عقاید و تصمیمات آزاد باشند و به عبارت دیگر، میزان ارتباطات و تعاملات در اوج خود قرار داشته باشد، میزان بالاتری از تاب آوری و مقابله موثر و انعطاف پذیری در برابر حوادث و آسیب ها را دارا خواهد بود. در پاره ای از تحقیقات خارجی از جمله فیتزپاتریک و کویرنر (2004) وهالی (2000) نیز همین نتیجه بدست آمد.



به طور کلی می توان گفت آزادی بیان و پذیرش بی قید و شرط از طرف اعضای خانواده به عنوان پیش بینی کننده قوی و مثبت در تاب آوری افراد در مواجهه با حوادث و مشکلات زندگی است.


از طرف دیگر تحقیق یاد شده نشان داد که در خانواده هایی که به اطاعت از والدین، سلسله مراتب، عدم ارتباط باز و تعامل بسته تاکید می شود، دارای فرزندانی هستند که در بزرگسالی تاب آوری کمتری در مقابل خطرات و مشکلات دارند و احتمالا به دلیل رشد رفتارها و افکاری مثل خصومت و دشمنی و کناره گرفتن از مشکلات و عدم شایستگی اجتماعی و حمایت اجتماعی، تاب تحمل کمتری را در مقابل حوادث و خطرات دارند ( 3).


3) نوع مهارت های مقابله ای افراد

در پژوهش های مختلف مشخص شده که مهارت های مقابله ای« یعنی مجموعه اقداماتی که افراد در رویارویی با شرایط استرس آمیز زندگی از خود نشان می دهند»، نقش موثری در افزایش تاب آوری دارد؛


پاسخ های مقابله ای«این که هیجان مدار یا مساله مدار باشد»، متاثر از نحوه ارزیابی موقعیت ها از سوی افراد می باشد. برای مثال، زمانی که افراد استرسورها را قابل کنترل و تغییر پذیر بدانند، غالبا از سبک مقابله ای مساله مدارانه استفاده  می کنند. در مقابل زمانی که استرسورها غیر قابل کنترل ارزیابی شوند، راهبردهای هیجان مدارانه بکار گرفته می شوند.


بنابراین، به نظر می رسد که رشد تاب آوری متاثر از نحوه استفاده افراد از گروه مهارت های مقابله ای، نحوه ارزیابی موقعیت ها و رویکرد مقابله ای خاص باشد.


میلر معتقد است درمانگران جهت رشد تاب آوری مراجعان به جای بررسی ضعف ها و موانع، بایستی به نیروهای شخصی و افزایش مهارت های مقابله ای و نحوه رسیدن به این توانمندی ها تاکید کنند ( 6).


4) هوش هیجانی

از جمله مسایلی که در حوزه عوامل موثر بر تاب آوری مطرح است نقش هوش هیجانی در تاب آوری است. 


 هوش هیجانی در مقایسه با هوش عمومی پیش بینی کننده قوی تری برای تاب آوری است. ورنر(1993) معتقد است افراد تاب آور لزوما افراد باهوشی نیستند، بلکه می توانند به طور موثر از توانایی های موجود استفاده کنند ( 7). 


را هکارهای عملی برای افزایش تاب آوری

با توجه به تاکید متخصصان بر آموختنی بودن مهارت های گوناگون تاب آوری (ونیا،2003؛ استرنبرگ،1994) می توان با آموزش این مهرت ها به افراد، سطح سلامت روانی و هیجانی آنان را افزایش داد و از این رو احساس رضایتمندی از زندگی را در آن ها بالا برد؛


  توجه به نکات زیر جهت افزایش تاب آوری کمک کننده است:


         1 -    به باور استرنبرگ و بری (1994) با آموزش مهارت هایی همانند مهارت های ارتباطی، مهارت های مقابله ای، جرات آموزی و ابراز خود می توان تاب آوری و به دنبال آن سطح سلامت افراد را افزایش داد (1).


         2 -  هرچه محیط خانواده بیشتر شرایط گفت و گو ی راحت را در باره طیف وسیعی از موضوعات برای افراد خود فراهم آورد و برای در میان گذاشتن افکار و احساسات اعضای خانواده وقت بگذارد و اعضا را به هم فکری تشویق کند، احتمال این که فرزندان آن ها در بزرگسالی در مواجهه با عوامل استرس زا« مثل مرگ والدین، وسوسه در برابر مصرف مواد مخدر، حوادث تروما، تغییر محل و ...»، مقاومت کنند و درگیر رفتارهای آسیب زا نشوند بیشتر است و چون تاب آوری همچنان که گفته شد از شاخصه های سلامت روان است، باید بر این ارتباط آزاد و تعامل باز سرمایه گذاری کرد تا کودکانی با بهزیستی روانی بالا را تربیت کرد ( 3).       


         3 - با بهبود کیفیت دوستی، میزان تاب آوری افراد بالا می رود.ارتباط میان کیفیت دوستی و تاب آوری بر این نکته تاکید دارد که خانواده ها و مسولین باید به نقش حمایتی دوستی در دوره نوجوانی توجه بیشتری داشته باشند. ایجاد فرصت های مناسب برای توسعه دوستی می تواند میزان تاب آوری و در نتیجه سازگاری نوجوانان را افزایش دهد ( 5).


  و بالاخره، با توجه به تاثیر قابل توجهی که هوش هیجانی افراد، بر میزان تاب آوری آن ها دارد و با توجه به اینکه هوش هیجانی قابل یادگیری است، با آموزش شناخت و نحوه ارتقاء مولفه های هوش هیجانی به افراد،    می توان میزان تاب آوری آن ها را، در مقابل شرایط خطرآمیز و دشوار، بالا برد (نویسنده).


    منابع

1)      مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 3، پاییز 86، ص 295 – 290

2)      فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه«بهبود»، سال چهاردهم، شماره دوم، تابستان 89 

3)      مجله دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، سال یازدهم، شماره سی و نه، بهار 88، ص 53 – 43 4)      فصلنامه سلامت کارایران، دوره 5، شماره 3 و 4، پاییز و زمستان 87

5)      مجله علوم رفتاری، دوره 4، شماره 4، زمستان 89، ص 325 – 319

6)      مجله روان شناسی بالینی، سال اول، شماره 3، پاییز 88، ص87 – 77    

7)  مجله روان شناسی معاصر، دوره 2، شماره 4، زمستان  86

رابطه سبک های اسنادی با سلامت روان

واکنش اشخاص به موقعیت ها متاثر از برداشت ها و ارزیابی شناختی آن ها از آن موقعیت هاست. از این رو نظریه ای که در دو دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته سبک یا شیوه های تبیین افراد از رویدادهای تنش زاست که می توانند نقش مهمی در سلامت روانی داشته باشند.


سبک اسنادی یا سبک تبیین ، عبارت از تفسیری است که افراد از علل وقایع محیطی در ذهن خود تصور می کنند؛ مثلا فردی در واکنش به یک اتفاق ناگوار ممکن است آن را به بخت و اقبال شوم خود نسبت بدهد« یعنی از سبک درونی، کلی و پایدار در واکنش به پدیده های ناگوار استفاده کند «نویسنده».


سلیگمن از پیشگامان کاربرد سبک اسنادی در بهداشت روانی به ویژه افسردگی است که در زمینه رابطه سبک اسنادی و افسردگی دو مقوله را مطرح می سازد. ا- سبک اسنادی بدبینانه یعنی اسناد رویدادهای منفی زندگی به عوامل درونی، که افسردگی را در پی دارد. 2- سبک اسناد خوش بینانه که عبارت است از اسناد رویدادهای مثبت به عوامل درونی؛ این سبک اسنادی زمینه ساز شادمانی است.


اسناد رویدادهای منفی به علل درونی، با ثبات وکلی«مثال: من اصولا آدم کم شانسی هستم.» و اسناد رویدادهای مثبت به علل بیرونی، و اختصاصی« مثال: حتما اشتباهی صورت گرفته که این جایزه را به من داده اند»، نوعی شیوه اسنادی ناسازگارانه است و همین اسنادهای ناسازگارانه و یا به بیان دیگر اسنادهای بدبینانه است که با مشکلات روان شناختی و بدنی همراه است.


آبرامسون، سلیگمن و تیزدل(1978) بر پایه نظریه درماندگی آموخته شده سبک تبیین افراد از رویدادها را بررسی نموده و دریافتند که گروهی علت رویدادها را به خود« سبک تبیین درونی» و گروهی به شرایط، موقعیت ها و سایر افراد« سبک تبیین بیرونی» نسبت می دهند. از سویی این رویدادها را در تمام زندگی خود موثر می دانند«سبک تبیین کلی» و یا محدود به همان موقعیت در نظر می گیرند«سبک تبیین اختصاصی».


آبلا و زاچاری (1999) در بررسی های خود پیرامون افسردگی دریافتند که کودکان افسرده بیشتر گرایش به 1- نسبت دادن رویدادهای منفی به علل پایدار و کلی، 2- فاجعه آمیز دانستن پیامدهای رخدادهای منفی و 3 – داشتن احساس پریشانی و آشفتگی پس از یک رویدادمنفی دارند.


دوا(1994) نیز ارزش پیش بینی کنندگی سبک اسناد و عواطف منفی را در پیش بینی سلامت جسمانی و هیجانی بررسی نمود و دریافت که عواطف اهمیت زیادی در پیش بینی سلامت افراد دارند. همچنین اسنادهای کلی برای رویدادهای منفی و شیوه اسنا ی به طور کامل، برای رویدادهای منفی بهترین پیش بینی کننده بهداشت روانی و جسمانی افراد بودند.


شوارتز، کاسلو، سیلی و لوینسوهن(2000) در بررسی 841 نوجوان دریافتند که نوع سبک اسناد با متغیرهای مرتبط با افسردگی« مانند احتمال خودکشی و کارکرد شناختی» در ارتباط می باشد. همچنین این پژوهشگران نشان دادند که تغییر در سبک اسناد می تواند علایم روان شناختی آزمودنی ها رانیز تغییر دهد.


منبع: مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 2، تابستان 1386، ص 181 - 173

رابطه سبک های ارتباطی با سلامت روان

منظور از سبک های ارتباطی ، شیوه هایی رفتاری است که افراد در روابط خود  با دیگران از آن ها استفاده می کنند. در یک دسته بندی کلی می توان از 3 سبک مختلف ارتباطی نام برد:  1 – سبک ارتباطی منفعلانه 2 – سبک ارتباطی پرخاشگرانه 3 – سبک ارتباطی قاطعانه یا اصطلاحا جرات مندانه.


ویژگی عمده و اصلی افرادی که در روابط   بین فردی خود از سبک ارتباطی منفعلانه استفاده می کنند این است که وقتی کسی حقوقشان را زیر پا گذاشت نمی نوانند به شایستگی از حق خود دفاع کنند. این افراد نسبت به خود و دیگران  معمولا احساس خوبی ندارند. ناکافی بودن و یا عدم  برقراری تماس چشمی ، صدای پایین و لرزان ، شانه های پایین افتاده، جویدن لبها و احساس شرم و خجالت بیجا در زمان گفتگو با دیگران، از جمله دیگر ویژگی های این افراد است.


این افراد همچنین خواسته ها، احساسات و افکار خود را بر زبان نمی آورند و بر این باورند که آدم های کم شانسی بوده  و سرنوشت آن ها این طور رقم خورده  که دیگران حقشان را پایمال کنند.  ویژگی اصلی افراد با سبک ارتباطی پرخاشگرانه ، این است که معمولا خود را حق به جانب دانسته ، در مقابل دیگران حالت دفاعی  داشته و از این رو به سایرین چه به لحاظ کلامی و چه به لحاظ فیزیکی حمله ور می شوند، در مسایل مختلف معمولا دیگران را مقصر دانسته و آن ها را مورد تمسخر قرار می دهند،  در مباحثات اجازه صحبت کردن به دیگران را نمی دهند و سعی دارند همواره حرف خود را به کرسی بنشانند.


آن ها همچنین در برابر انتقادات دیگران زود از کوره در رفته و در زمان عصبانیت کنترل خویش را از دست داده و نسبت به طرف مقابل خود به شکل کاملا بی ملاحظه حرمت شکنی می کنند.


بلندی صدای افراد پرخاشگر به شکل بارز از حد معمول بالاتر است طوریکه باعث ایجاد احساس نامطلوب در طرف مقابل خود می شود، موقع صحبت کردن با دیگران نیز به طور مرتب و آگاهانه حرف آن ها  را قطع می کنند. در سبک ارتباطی قاطعانه « جرات مندانه»  بر عکس دو حالت اول حقی از کسی ضایع نمی شود .


افراد جرات مند هم برای خود ارزش و احترام قائلند و هم برای دیگران. آن ها سلطه پذیر و یا سلطه گر نیستند، نه به دیگران زور گفته و نه زیر بار زور می روند، هم خودشان را دوست دارند و هم دیگران را. معمولا خواسته غیر منطقی از دیگران ندارند همچنین  در مقابل خواسته های غیر منطقی دیگران نیز به شکل احترام آمیز و البته با شهامت و قاطعیت« نه» می گویند.


داشتن سبک ارتیاطی منفعلانه در روابط فرد با دیگران باعث ایجاد انواع و اقسام مسائل جسمی و روانی از قبیل غمگینی، افسردگی ، اضطراب ، دردهای عصبی و سایر اختلالات جسمی و روان شناختی می گردد. این شیوه ارتباطی همچنین باعث ایجاد کینه و نفرت در دل فرد نسبت به افرادی می گردد که احساس می کنند حقشان را آن ها پایمال کرده اند.


افرادی هم  که در روابط خود با دیگران از سبک ارتباطی پرخاشگرانه استفاده می کنند و اصطلاحا پرخاشگر هستند نسبت به دیگران بیشتر در معرض  بیماری های قلبی – عروقی قرار داشته و فشار خون بالاتری دارند. همچنین احتمال بروز سکته قلبی و مغزی در آن ها نسبت به سایرین بیشتر است.همچنین بسیاری از جرائم اجتماعی و خشونت و قتل و غارت ها به دلیل وجود همین سبک ارتباطی می باشد.

بر خلاف  دو حالت منفعلانه و پرخاشگرانه که هر یک به طریقی باعث ایجاد مشکلات مختلف فردی و اجتماعی برای افراد می شود، سبک ارتباطی جرات مندانه باعث شادابی و حفظ سلامت روان می شود.


تحقیقات مختلف دانشگاهی و همچنین تجربیات کلینیکی نیز نشان داده که آموزش سبک ارتباطی جرات مندانه به مراجعان نه تنها باعث حل شدن  بسیاری از مسائل فردی ، خانوادگی  و اجتماعی آن ها شده بلکه در ایجاد شادابی و بهبود روابط بین فردی آن ها نیز تاثیر به سزایی داشته است.

لازم به یادآوری است که  آموزش سبک های ارتباطی یکی از مباحث است که روان شناسان و مشاوران جهت بالابردن سطح بهداشت و سلامت روان مراجعان خوداز آن استفاده می کنند.