در متون روان شناسی به دو نوع خودشیفتگی اشاره شده است که یک نوع آن اصطلاحا انطباقی و سازگارانه و نوع دوم غیر انطباقی یا ناسازگارانه نام دارد (نویسنده). خودشیفتگی انطباقی یعنی ویژگی های رهبری و شایستگی شخصی، به طور مثبت با اعتماد به خود و قاطعیت ارتباط دارد، که به لحاظ اجتماعی مطلوب هستند. در حالی که خودشیفتگی غیر انطباقی یعنی ویژگی های محق بودن، بهره کشی و خودنمایی با عدم سازگاری اجتماعی و رفتاری در ارتباط است (2). خودشیفتگی سازگارانه با بهزیستی روان شناختی و عزت نفس بالا رابطه بسیار قوی دارد (3).
اغلب انسان ها نسبت به خود احساس خوشایندی دارند؛ که این چیز خوبی است. تحقیقات گویای این است که همه انسان ها به طور کاملا خصوصی نزد خودشان تصور می کنند که بهتر از سایرین و قابل اطمینان تر، باهوش تر، مهربان تر و سخت کوش تر هستند (1).
نوع ناسازگارانه خودشیفتگی، که جزء اختلالات شخصیت دسته بندی می شود، حالتی است که روابط بین فردی شخص خودشیفته با دیگر افراد را «به دلیل رفتارهایی که این افراد با دیگران دارند» به درجات مختلف، مختل می نماید (نویسنده)
منابع :
1) مجله شاهد جوان، شماره 71، ص 25-24
2) فصلنامه روان شناسی کاربردی، سال 5، شماره 1«17» بهار 1390
3) مجله مطالعات روان شناختی، دوره 7، شماره 1، بهار 1390
4) خلاصه روانپزشکی ، جلد 2، کاپلان و سادوک ؛ ترجمه: دکتر نصرت ا... پورافکاری
5) مجله روان شناسی و دین، سال دوم، تابستان 88، ص 70-41
نقش بیماری های روانی در ایجاد بیماری های پوست و یا سهم روان شناسی بیماران در میزان شکایت آن ها از بیماری خود ، بسیار مهم و قابل توجه است (1). اخیرا تخمین زده شده است که در حداقل یک سوم بیماران پوستی ، عوامل عاطفی در ایجاد بیماری دخیل هستند. بنابراین استرس، آشفتگی های عاطفی و اختلالات روانپزشکی بر شروع و پیشرفت بیماری های پوستی تاثیرگذارند (2).
عوامل روان شناختی می توانند نقش مهمی در بروز مشکلات روان شناختی همچون اختلالات خوردن داشته باشند. یکی از این عوامل، استرس ادراک شده ( Perceived Stress) است که می تواند در ابتلا به بسیاری از بیماری ها و اختلالات نقش داشته باشد و یا شرایط ابتلا به بیماری ها و اختلالات را هموار سازد. استرس عبارت است از تجربه کردن وقایعی که برای آسایش جسمی یا روان فرد مخاطره آمیز تلقی می شوند. استرس ادراک شده یکی از مولفه های تبیین کننده احتمال اتخاذ سبک های مقابله توسط افراد در موقعیت های استرس زا محسوب می شود. شدت استرس ادراک شده اشاره به باور فرد در زمینه جدی بودن استرس دارد.
تحقیقات انجام شده نشان می دهد که بین استرس و اختلالات خوردن به خصوص در دوران نوجوانی رابطه معنی داری وجود دارد. به طوری که افرادی که از استرس بیشتری رنج می برند، به احتمال بیشتری مستعد ابتلا به اختلالات خوردن هستند. وجود میزانی از استرس در افراد طبیعی است و باعث عملکرد مناسب در برابر موقعیت ها می شود. ولی در صورتی که استرس به حدی باشد که فرد توانایی مدیریت و کنترل آن را نداشته باشد، سعی می کند که به شیوه های مختلف با آن مقابله کند. بعضی از این روش های مقابله ممکن است که لزوما کاآمد نباشند و زمینه ساز برای بروز برخی اختلالات روان شناختی همچون اختلالات خوردن باشند.
یافته های پژوهش قاسمی جوبنه و همکاران (1393) نیز بیانگر آن است که بین استرس منفی ادراک شده با اختلالات خوردن یعنی بی اشتهایی روانی و پر اشتهایی روانی ارتباط مثبت و معنی دار وجود دارد. همچنین بین استرس مثبت ادراک شده با بی اشتهایی روانی و پراشتهایی روانی همبستگی منفی و معنی دار آماری وجود دارد. این نتیجه با یافته های تحقیقات سایر محققان همچون Sulkowski و همکاران، Tierney و Wall، Wichianson و همکاران، ولیزاده و آریاپوران، عسکری و همکاران، همخوان است، که همگی در تحقیقات خود بین استرس ادراک شده و اختلالات خوردن رابطه معنی دار به دست آوردند. در واقع، زمانی که افراد در زندگی روزمره استرس را به شیوه مثبت ادراک می کنند، احتمال ابتلای آن ها به اختلالات خوردن کم تر است. بر عکس زمانی که استرس را به شیوه منفی ادراک می کنند، احتمال ابتلا به اختلالات خوردن افزایش پیدا می کند.
اختلالات خوردن ( Eating Disorders) در 4 درصد از نوجوانان و جوانان محصل گزارش شده است. بی اشتهایی عصبی و پر خوری عصبی دو اختلال خوردن بسیار جدی می باشند.
نتایج پژوهشی که توسط Goni و Rodrigues انجام شد، نشان داد افرادی که در سنین 15 تا 18 سال قرار دارند، احتمال اینکه در معرض خطر ابتلا به اختلالات خوردن قرار گیرند بیشتر است. نکته قابل توجه در یافته های این تحقیق اشاره به سنین 18 – 15 سالگی یعنی همان مقطع دبیرستان به عنوان سنینی که بیشتر از بقیه سال های طول عمر فرد، احتمال ابتلا به اختلالات خوردن وجود دارد. تحقیقات متعدد که به بررسی شیوع اختلالات خوردن در دوره دبیرستان پرداخته اند، نشان داده اند که وجود اختلالات خوردن در این دوره سنی جدی.
بی اشتهایی عصبی معمولا در دوران نوجوانی شروع می شود، ولی سن شروع پراشتهایی عصبی دیرتر است. بی اشتهایی عصبی اختلال خوردن فاجعه آمیزی است که به موجب آن فرد به خاطر ترس وسواسی از چاق شدن به خود گرسنگی می دهد. افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی تصویر بدنی بسیار تحریف شده ای از خود دارند و حتی بعد از اینکه شدیدا کم وزن شده باشند باز هم خود را خیلی سنگین تصور می کنند. آنها اغلب آن چنان رژیم غذایی خود خواسته ای می گیرند که در پاسخ به گرسنگی از خوردن اجتناب می کنند. آن ها همچنین برای کاستن از وزن خود شدیدا ورزش می کنند.
بیماران مبتلا به پراشتهایی عصبی، اغلب در فواصل نامنظم غذا می خورند و زمان های طولانی روزه داری سبب ایجاد احساس وسوسه شدید به غذا و تبع آن دوره های پرخوری و پاکسازی می شود. در این اختلال، رفتارهای جبرانی پس از پرخوری رخ می دهد که ممکن است شامل استفراغ، استفاده از داروها، روزه داری و یا ورزش شدید باشد. بیماران مبتلا به پراشتهایی عصبی ممکن است مانند افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، دچار تصویر ذهنی مختل از بدنشان و ترس زیاد نسبت به افزایش وزن باشند. پر اشتهایی عصبی از بسیاری جهات نمایانگر شکست تلاش های بیمار در دستیابی به وضعیت بی اشتهایی عصبی است. هدف بیماران از هر دو اختلال لاغری مفرط است.
منبع : مجله سلامت جامعه، دوره هشتم، شماره2، 1393، ص 29 و 33.
استرس، عبارت است از یک واکنش جسمی که به دنبال یک تحریک درونی ( شناختی) یا بیرونی (محیطی) به وجود می آید.
استرس
امری ناگزیر است و همه انسان ها خواسته یا ناخواسته در زندگی روزمره به
نحوی با آن روبه رو می شوند. استرس در حد و اندازه کم نه تنها مضر نیست
بلکه برای داشتن یک زندگی پویا لازم و ضروری می باشد.
در شرایط
استرس آمیز چنانچه فرد بتواند به درستی منبع و منشاء آن را درک نموده و
بدون این که کنترل خود را از دست بدهد برخوردی منطقی و عاقلانه با آن داشته
باشد این خود باعث رشد و تعالی فرد خواهد شد ولی چنانچه نتواند به شکل
صحیح با آن روبه رو شود مسایل و مشکلات گوناگونی را بر فرد تحمیل خواهد
کرد.
استرس ها در شرایط و موقعیت های گوناگون پدید می آیند. تحولات
سریع در بسیاری از زمینه ها، رشد روز افزون جمعیت، تغییر در آداب و رسوم
اجتماعی، مسائل مربوط به خانواده ، خویشاوندان، شکست و ناکامی، ازدواج،
طلاق، مسکن، مهاجرت، اختلافات زناشویی، ناسازگاری های محیط کار صدمات جسمی
شدید، اعمال جراحی، بیماری های صعب العلاج، زندانی شدن و مرگ عزیزان همگی
می توانند منشاء بروز مشکلات و ناراحتی های متعددی شوند که بعضی از آن ها
بیشتر جنبه جسمانی و برخی جنبه روانی دارند.
صاحب نظران استرس را
منشاء 50 تا 80 درصد بیماری ها می دانند. استرس بر عملکرد تحصیلی، اجتماعی و
شغلی، رضایت شخصی و از همه مهم تر، سلامت روانی افراد نیز تاثیر نامطلوب
دارد.
به طور کلی مهم ترین تاثیرات ناشی از استرس را می توان به
چهار نوع تقسیم کرد: هیجانی، فیزیولوژیکی، شناختی و رفتاری. احساس اضطراب و
افسردگی، خشم، دلسردی، افزایش تنش جسمانی و تنش های روان شناختی از جمله
تاثیرات هیجانی استرس محسوب می شوند، اختلال در کارکرد دستگاه گوارش،
افزایش ضربان قلب، اختلال در تنفس و انقباض رگ های خونی، فشار خون بالا،
آسیب دیدن بافت عضله، نازایی، توقف رشد، بازداری جنسی ، بازداری دستگاه های
ایمنی ، زخم معده، دیابت، آسم، اختلال های پوستی، بی خوابی، سندرم روده
تحریک پذیر، ، بیماری های کرونر قلبی، میگرن، سردردهای عصبی، تبخال های
عفونی و ویروسی، عفونت های ادراری، تومور، افزایش کلسترول خون، تندخویی و
ریزش مو از مهم ترین تاثیرات فیزیولوژیکی استرس به شمار می روند.
از تاثیرات شناختی استرس می توان به اضطراب، هراس ، کاهش توجه و تمرکز، فراموشی و کاهش ظرفیت حافظه کوتاه مدت و افزایش پریشانی و حواس پرتی اشاره کرد. و بالاخره افزایش گریز از کار و فعالیت، اختلال در الگوی خواب، کاهش کارکردهای تحصیلی، شغلی و اجتماعی، روی آوردن به مصرف الکل، سیگار و سایر مواد از تاثیرات رفتاری استرس به حساب می آیند.
منبع :
کشمیری و همکاران ( 1389)، بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی با سبک های مقابله ای در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشمر، پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته روان شناسی بالینی
به امید آینده ای روشن و سرشار از موفقیت برای کودکان ایران زمین