گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552
گفتاردرمانی  و روان شناسی بالینی علی کشمیری

گفتاردرمانی و روان شناسی بالینی علی کشمیری

کاشمر - امام 5 ؛ تلفن : 320 47 552 - 42 666 552

تاثیر افسردگی و اضطراب حاملگی بر رشد و تکامل جنین

دوران بارداری با تغییرات جسمانی و روان شناختی در زنان باردار همراه است. این پدیده در زنان نخست زا با شدت بیشتری همراه است زیرا آن ها برای بار اول با این تغییرات مواجه می شوند.

مادران باردار به دلیل رویارویی با نگرانی در باره وضعیت جنین، ترس از زایمان، کاهش فعالیت های روزمره، مواظبت افراطی و تغییرات ظاهری دچار اضطراب و ترس می شوند.

در حقیقت تجارب درون رحمی می تواند بر جنین اثر زیادی بگذارد؛ حتی این تاثیر می تواند بر تحول بعد از زایمان تا بزرگسالی ادامه داشته باشد.

با توجه به گزارش سازمان جهانی بهداشت، اختلالات روانی از علل عمده بیماری در زنان 15 تا 44 ساله است. این شرایط در زنان باردار ممکن است بر نوزادان تاثیرگذار باشد. بیش از 54 درصد از زنان باردار برخی از علایم اضطراب و بیش از 37 درصد آن ها علایم افسردگی را در دوره بارداری داشته اند.

اضطراب بارداری و زایمان ، در ابتلای کودک به اسکیزوفرنی و اختلالات عاطفی در آینده ، ابتلا به اوتیسم و تنگی نفس در دوره نوزادی نیز نقش دارد. رابطه مستقیمی بین اضطراب مادر و ناهنجاری های تکامل مغز جنین و دیسترس جنین وجود دارد و با کاهش تکامل ذهنی تا 2 سالگی همراه است. همچنین اضطراب قبل از زایمان مادر ، در بدخوابی نوزاد و مشکلات رفتاری دوران اولیه کودکی اثرگذار است. در خصوص اهمیت بهداشت روان دوره بارداری قابل ذکر است که ریشه دلبستگی ضعیف والد – کودک به هنگام افسردگی پس از زایمان، در دوره بارداری نهفته است.

میزان افسردگی در حین بارداری بر اساس معیارهای تشخیصی به کار رفته و جمعیت مورد مطالعه از 10 تا 30 درصد تغییر می کند. در یک مطالعه شیوع افسردگی حین بارداری ، 45 درصد و در مطالعه دیگری در ایران این میزان 6/30 درصد گزارش شده است. لازم به ذکر است که هیچ یک از زنان مورد مطالعه برای رفع این اختلال تحت درمان و مراقبت قرار نداشتند. همچنین با توجه به شیوع 64 درصد اختلالات اضطرابی در بارداری در ایران، مشکلات روانی همچنان موضوع مهمی در بهداشت زنان به شمار می آید.

افسردگی در دوره بارداری می تواند منجر به عدم توجه به خود و در نتیجه تغذیه ناکافی ، مصرف سیگار، مصرف دارو و عدم مراقبت کافی دوره بارداری شود و خطر ابتلا به افسردگی پس از زایمان را افزایش دهد و در موارد نادر، خودکشی را به دنبال دارد.
 

محققان جهت درمان اختلالات دوره بارداری ترکیب متفاوتی از مداخلات روان شناختی را به کار برده اند. یکی از این مطالعات اثربخشی مداخله التقاطی بر کاهش افسردگی دوره بارداری است که تاثیر آن به گونه ای به اثبات رسیده است. نتایج پژوهشGuido و همکاران( 2011) نشان داد که مدیریت استرس شناختی – رفتاری پیش از تولد، بر سطح کورتیزول بزاقی ( به عنوان علامتی از میزان استرس) مادران و نوزادان آن ها اثرگذار است و در نتیجه مشکلات مربوط به بهداشت روان مادران و نوزادان را در آینده کاهش می دهد.
 

فاتحی زاده و همکاران ، در پژوهش خود نشان دادند که ارائه مشاوره به شیوه زوج درمانی رفتاری، افسردگی دوره بارداری را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. نتایج پژوهشAustin و همکاران(2008)، نیز نشان داد که گروه درمانی شناختی – رفتاری در دوره بارداری بر پیشگیری از اضطراب و افسردگی پس از زایمان موثر است. همچنین نتایج پژوهش حسینی نسب و همکاران، نشان داد که آموزش مطالب تئوری و تکنیک های عملی به مادران موجب افزایش اعتماد به نفس و کاهش ترس و اضطراب آنان می شود و محیط آرام و حمایت کننده ای را درکل دوره بارداری و زایمان ایجاد می کند.


از آنجا که مطابق تحقیقات انجام شده اضطراب مهم ترین عامل در میزان درد و سازگاری مادران با درد است، بنابراین کاهش اضطراب ، موجب افزایش همکاری و سازگاری آن ها می شود و موجب درد کمتر و دوره زایمان کوتاه تر در افراد آموزش دیده می گردد.

نتایج تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که تنش ها و فشارهای روانی مادران باردار تاثیر عمیقی بر نوزادان آن ها خواهد داشت و مسیر رشد و تحول آن ها را به کلی منحرف می سازد. بنابراین بارداری و زایمان به عنوان یک بحران در زندگی زنان محسوب می شود و توجه به این پدیده فیزیولوژیک از اهمیت خاصی برخوردار است.

امروزه در مراکز بهداشتی – درمانی کشور، مراقبت های دوران بارداری تنها به مراقبت های جسمی محدود است و بهداشت روان مادران به دست فراموشی سپرده شده است؛ در حالی که سلامت جسم در گرو سلامت روان و سلامتی روان مادر، ضامن سلامت خانواده و فرزندی است که به زودی متولد خواهد شد.

نتایج پژوهش کارآموزیان و عسکری زاده (1392) و سایر پژوهش های انجام شده در این زمینه نشان دادند که درمان های روان شناختی در بهبود اضطراب و افسردگی بارداری نقش بسزایی دارند. آموزش مدیریت استرس علاوه بر تعدیل سطح احساسات و عواطف درونی سبب جلب حمایت اجتماعی و کاهش مشکلات روانی می گردد. بر این اساس همکاری متخصصان زنان و مامایی با متخصصان حوزه روانپزشکی و روان شناسی در درمان این دو اختلال ( اضطراب و افسردگی) می تواند به شرایط مطلوب زنان در دوره بارداری کمک کند.

 

منبع : مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمان، دوره بیستم، شماره 6، 1392، ص 621 -606

 

افسردگی اساسی

افسردگی، دومین اختلال شایع روان شناختی است که سالیانه در سراسر جهان حدود 100 میلیون نفر به آن مبتلا می شوند. تحقیقات انجام شده در ایران نیز نشانگر شیوع نسبتا بالای افسردگی در جامعه ایرانی است. بعضی از مولفین بر این باورند که افسردگی در طول 50 سال گذشته به طور مرتب افزایش یافته و در عین حال، سن شروع آن نیز کاهش یافته است. پیش بینی می شود این اختلال از لحاظ فراوانی ( بعد از اختلالات قلبی – عروقی) در سال 2020 در مرتبه دوم بیماری های وخیم قرار گیرد . 

امروزه حدود 450 میلیون نفر از مردم دنیا از یک بیماری روانی یا رفتاری رنج می برند و بیش از 150 میلیون نفر از مردم دنیا در هر برهه از زمان از افسردگی رنج می برند. آمار شیوع افسردگی در بین مردان 15 – 10 درصد و در بین زنان 25 – 15 درصد گزارش شده است. هم چنین افسردگی در بین همه بیماری های جسمی و روانی در بین زنان 45 – 15 سال شایعترین بیماری شناخته شده است و در بین بیماری های عصبی و روانی، شایع ترین بیماری شناخته شده است« حدود 20 درصد».

 مطالعات انجام شده بر روی گروه های دانشجویی نیز نشان می دهد که 78 درصد از دانشجویان دانشگاه ها از بعضی از نشانه های افسردگی رنج می برند و 46 درصد آن ها تا اندازه ای دچار افسردگی شدید هستند که نیاز به خدمات تخصصی دارند.

ممکن است دلایل مختلفی برای افزایش شیوع و کاهش سن شروع وجود داشته باشد. شاید یکی از دلایل عمده، وجود چالش های فراوان فراروی افراد جوان و فقدان ساخت های حمایتی قدیمی و سنتی در دنیای مدرن امروزی است.

همچنین نتایج پژوهش ها حکایت از آن دارد که افسردگی در زنان دو برابر مردان دیده می شود و شیوع آن به ویژه در افراد 45 – 15 ساله در حال افزایش است. چندین عامل اجتماعی با بالاتر بودن شیوع افسردگی در زنان ارتباط داده شده اند که شامل رویدادهای منفی زندگی، فقدان حمایت اجتماعی، روابط منفی بین فردی، حوادث رشدی مثل سختی ها و ناملایمات دوره کودکی مثل از دست دادن والدین به دلیل مرگ یا طلاق، مورد سوء استفاده جنسی یا فیزیکی قرار گرفتن و سبک های ضعیف والدینی مثل طرد کردن، عدم محبت، حمایت یا انتقاد بیش از اندازه که موجب مشکلات بین فردی در دوره کودکی می شوند.

شواهدی وجود دارد که فقدان حمایت اجتماعی و عدم صمیمیت با افراد مهم زندگی، نقش مهمی در شکل گیری افسردگی ایفا می کند. پژوهش های متعددی ارتباط ثابتی را بین افسردگی و ناهماهنگی زناشویی نشان داده اند. زوج هایی که یکی از آنان افسرده است، غالبا ارتباط آشفته ای را تجربه می کنند. به علاوه ازدواج های ناهماهنگ عامل خطری برای افسردگی است، در مقابل رضایت زناشویی با کاهش خطر ابتلا به افسردگی همراه است. همسرانی که اختلاف دارند، افسرده تر هستند، رفتاری خصمانه تر و خلقی مضطرب تر دارند.

نتایج پژوهش شمسائی و همکاران(1387) نشان داد که هر سه روش دارودرمانی، شناخت درمانی و شناخت درمانی توام با دارودرمانی، در درمان افسردگی موثر هستند؛ اما در مقایسه با یکدیگر، روش شناخت درمانی توام با دارودرمانی، از دو روش دیگر موثرتر می باشد.

بررسی های دیگری نشان داده اند که شناخت درمانی بک از درمان های تایید شده برای افسردگی است و سودمندی آن در چند بررسی گزارش شده است. در این بررسی ها اثر درمانی آن را با داروهای ضد افسردگی برابر و یا برتر از آن گزارش نموده اند . این روش در پیشگیری از عود اختلال نیز کارایی دارد. تحقیقات نشان می دهد که درمان شناختی موثرتر از روان درمانی حمایتی و روان درمانی تحلیلی است..

شناخت درمانی که آئرون بک پدیدآورنده آن است بر دگرگونی های شناختی که فرض می شود در شکل گیری اختلال افسردگی نقش داشته باشد، متمرکز است.

هدف شناخت درمانی رفع دوره های افسردگی و پیشگیری از عود آن ها از طریق شناسایی شناخت های منفی، ایجاد روش های اندیشیدن متفاوت و انعطاف پذیر و مثبت و تمرین پاسخ های شناختی و رفتاری است.

اکثر مطالعات نشان داده اند شناخت درمانی از نظر تاثیر با دارودرمانی برابر است و با اثرات جانبی کمتری نسبت به دارودرمانی همراه است و ضمنا پیگیری آن نیز بهتر انجام می گیرد. همچنین در پژوهشی این نتیجه به دست آمد که پاسخ دهندگان به دارودرمانی نسبت به پاسخ دهندگان به شناخت درمانی ، پس از تکمیل دوره درمانی به احتمال دو برابر در معرض عود مجدد قرار دارند.

همچنین در مورد اثربخشی مداخلات درمانی برای افسردگی نتایج پژوهش های انجام شده توسط ماینورس و همکاران و شوبرگ و دیگران نشان داده است که درصد فروکش کردن بیماری پس از 8 – 3 ماه با داروهای ضد افسردگی سه حلقوی 52 – 48 درصد و روان درمانی ( شناختی یا بین فردی) 60 – 48 درصد بوده است.

منابع :
1 ) مجله علوم رفتاری، دوره 4، شماره 1، بهار 1389، صفحات 21 – 17
2 ) مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی – درمانی همدان، دوره پانزدهم، شماره1، بهار 1387، شماره مسلسل 47، ص 21 – 16
3 ) مجله تازه های علوم شناختی، سال 8، شماره 2، 1385، ص 12– 20

 

وسواس

وسواس عبارت است از افکار، تصاویر ذهنی و یا تکانه های ناخودآگاه، مزاحم و تکرار شونده ای که بدون خواست و اراده خود فرد به ذهن وی وارد شده و درجاتی از اضطراب را در وی برمی انگیزد. و اجبار عبارت است از رفتارها یا اصطلاحا آیین مندی هایی که شخص دچار وسواس با اختیارخود و آگاهانه جهت رها شدن از اضطراب ناشی از وسواس انجام می دهد. شدت وسواس به این بستگی دارد که این اختلال تا چه حد در زندگی فردی، خانوادگی و یا اجتماعی فرد تداخل ایجاد کرده باشد.


تشخیص اختلال وسواس در صورتی گذاشته می شود که حالت های یاد شده حد اقل به مدت 6 ماه دوام داشته باشد و با زندگی فردی و اجتماعی فرد تداخل پیدا کرده باشد یعنی باعث افت عملکرد فردی و یا اجتماعی وی شده باشد.

افکار وسواسی موضوعاتی از قبیل آلودگی، نظم و ترتیب، امور جنسی، آسیب به خود یا دیگران، امور مذهبی، مرگ و یا رفتار غیر قابل قبول از لحاظ اجتماعی را در بر می گیرد. مثلا این فکر به ذهن فرد وارد می شود که: «نکند با چاقویی که جهت خورد کردن سبزی در اختیار دارم به فرزندم آسیب برسانم» یا « نکند موقعی که در فلان کوچه که با ماشینم به سمت چپ چرخیدم کسی را زیر گرفته باشم» یا « نکند چنانچه وسایل خانه به شکل خاصی چیده نشود اتفاق ناگواری برای خودم یا سایر بستگانم بیفتد».

چنانچه ملاحظه می فرمایید نگرانی که ویژگی عمده وسواس است در همه این افکار به چشم می خورد. همانطور که بیان شد وارد شدن این افکاربه ذهن فرد وی را آشفته ساخته و نشانه هایی از قبیل طپش قلب، سرگیجه، اختلال در تمرکز و حافظه، تعریق، احساس خفگی،بی خوابی، سردرد، حالت تهوع و سایر نشانه های اضطراب به وی دست می دهد و از آنجایی که تجربه نمودن این حالت ها برای فرد ناخوشایند و آزاردهنده است، به هر ترتیب شده می خواهد از این نگرانی ها رها شود؛ از این رو فرد ممکن است به شکل نا آشکار« در ذهن خود» و یا به صورت آشکار«با انجام دادن رفتارهای خاصی» جهت از بین بردن این دلشورگی اقداماتی انجام دهد « یعنی اجبار»؛ مثلا فردی که فکر تصادف و کشته شدن فرزندش که در حال مسافرت است به ذهنش وارد می شود و از این فکر دچار اضطراب می شود ممکن است جهت خنثی سازی فکر یاد شده و کاستن و یا از بین بردن اضطراب ایجاد شده به صحنه ای فکر کند که فرزندش زنده است و در حال تفریح می باشد و یا فردی که افکار مربوط به آسیب رساندن به نوزاد خود دارد ممکن است به صورت آشکار تمام وسایلی را که ممکن است با آن ها به فرزندش آسیب برساند را جایی قرار دهد که به آن ها دسترسی نداشته باشد و یا از همسرش بخواهد که زمان استفاده از چاقو حواسش به وی باشد که آسیبی به کسی نرساند.

بدین ترتیب وسواس ها دو دسته هستند ؛ وسواس های بدون رفتارهای اجباری آشکار که اصطلاحا به آن ها اندیشناکی های وسواسی می گویند و وسواس های دارای رفتارهای اجباری آشکار که به آن ها آیین مندی های وسواسی گفته می شودکه البته درمان هر گروه با یکدیگر تفاوت دارد.

به طور کلی افراد وسواسی به سه طریق سعی می کنند خود را از شر افکار آزاردهنده خود رها نمایند:

یکی دوری از موقعیت ها یی که برانگیزنده افکار وسواسی محسوب می شوند که اصطلاحا به آن اجتناب می گویند؛ مثلا فرد سعی می کند از دست دادن با افرادی که فکر می کند آلودگی دارند خودداری می کند؛

در روش دوم که اصطلاحا پاک گردانی نامیده می شود در صورتی اتفاق می افتد که اجتناب ممکن نیست مثلا فرد تحت شرایطی مجبور می شود با فردی که احتمال آلوده بودن می دهد دست می هد وی ممکن است چندین بار و با روش های خاصی دست هایش را بشوید.

روش سومی که وسواسی ها جهت غلبه بر افکار وسواسی خود به آن دست می زنند وارسی است؛ در این روش فرد جهت اطمینان یافتن از این که خطری «از جمله آلودگی یا خطر به سرقت رفتن وسایل منزل» وی یا دیگران را تهدید نمی کند مرتب محیط پیرامون را چک می کند مثلا قبل از خروج از منزل چندین مرتبه قفل درب را بررسی می کند. بیماری وسواس علاوه برتاثیرات نامطلوبی که بر شخص مبتلا از جمله ضعف قوای روانی می گذارد باعث ایجاد محدودیت هایی در روابط خانوادگی و اجتماعی وی می شود.

در بحث درمان اختلالات روانپزشکی، روش های گوناگون وجود دارد که از جمله میتوان به دارودرمانی ، روانکاوی کلاسیک فروید، روان درمانی فردی آدلر، روان درمانی مراجع – محوری راجرز، رفتاردرمانی، شناخت درمانی، رفتاردرمانی شناختی و ... اشاره کرد.

در درمان وسواس، هم دارودرمانی و هم روان درمانی کاربرد دارد؛ درمان دارویی منحصرا توسط روانپزشکان و روان درمانی که از طریق گفتگو می باشد بطور عمده توسط روان شناسان بالینی انجام می شود .

پژوهش ها بیانگر این واقعیت است که در درمان وسواس رفتاردرمانی شناختی از سایر روش های روان درمانی موثرتر بوده و در واقع در بسیاری از متون آموزشی بعنوان درمان انتخابی معرفی شده است.

همچنین در پاره ای از پژوهش ها، اثرات بهبودی آن، به مراتب ماندگارتر از دارو درمانی تشخیص داده شده است. قابل توجه این که، چنانچه روش درمانی شناختی – رفتاری با درمان دارویی همراه شود، تاثیرات به مراتب بهتر از هریک از درمان های یاد شده به تنهایی خواهد داشت.

رفتاردرمانی شناختی نوعی درمان است که در آن برتکالیف خانگی و نقش بیمار در فرایند روان درمانی تاکید فراوان داشته و شخص بیمار در تمام مراحل ارزیابی و درمان، به صورت فعال با روان شناس بالینی همکاری دارد.

در این نوع روان درمانی پس از انجام مصاحبه تشخیصی توسط درمانگر« به منظور تشخیص قطعی وسواس و بررسی اختلالات احتمالی همراه به ویژه وجود یا عدم وجود افسردگی» و ارزیابی تناسب درمان،«به منظور تشخیص اینکه آیا بیمار مورد نظر کاندیدای مناسبی برای این نوع درمان هست یا نه»، یک ارزیابی جامع و کامل از مسایل بیمار و جزییات افکار وسواسی و موقعیت های برانگیزان این افکار و اقداماتی که بیمار جهت رفع اضطراب ناشی از افکار وسواسی انجام می دهد صورت می گیرد. سپس درمانگر بیمار را با منطق و فرایند درمان به طور کامل آشنا می کند.

جلسات درمانی ابتدا در کلینیک شروع شده و پس از ملاحظه پیشرفت هایی فرایند درمان به موقعیت های خارج از کلینیک تعمیم داده می شود.

در درمان شناختی – رفتاری عقیده بر این است که اجتناب از رویارویی با موقعیت های برانگیزنده افکار وسواسی، یا پایان دادن به آن، باعث تداوم این اختلال می شود« در مثال فوق عمل شستشو باعث می شود فرد از رویارویی با افکار مربوط به آلودگی اجتناب کند، از این رو جنبه اضطراب انگیز بودن آن ها همواره حفظ شده و این خود، باعث تداوم اختلال می شود»؛ لذا درمان بیماری وسواس عبارت است از اینکه فرد در نهایت بتواند بدون این که از موقییت های برانگیزنده ی افکار وسواسی دوری کند با این موقیعیت ها روبه رو شده و اضطراب ایجاد شده را تحمل نماید.

لازم به ذکر است بدون مقدمه بیمار با موقعیت های یاد شده روبرو نمی شود؛ بلکه ابتدا سلسله مراتبی از موقعیت ها از نظر شدت آشفته کنندگی افکار با همکاری درمانگر و بیمار تهیه شده و رویارویی با افکاری شروع می شود که اضطرابی در حد متوسط و قابل تحمل فرد برمی انگیزند. البته به تدریج که بیمار آمادگی بیشتری پیدا کرد، درمانگر وی را با موقعیت های دشوارتر مواجه می نماید.

تجارب بالینی و پژوهش های گوناگون بیانگر این است که در جلسات اولیه درمان، معمولا بعد از گذشت حدود 60-40 دقیقه از رویارویی، به تدریج اضطراب ایجاد شده خود به خود کاهش یافته و از بین خواهد رفت و در جلسات بعدی این زمان کم و کم تر شده و در نهایت، شخص خواهد توانست بدون این که دچارهیچگونه اضطرابی شود با افکاری که قبل از درمان آشفته کننده بودند روبرو شود.

درشروع درمان درمانگر نسبت به بیمار نقش بیشتری در فرایند درمان داشته ولی به تدریج که بیمار به طور عملی با فرایند درمان آشنا می شود، درمانگر در طراحی و اجرای اهداف درمان به ویژه در موقعیت های خارج از کلینیک، مسولیت های بیشتری به وی واگذار می کند.

چنانچه اختلال روانی یا جسمی دیگری در کار نباشد و بیمار همکاری خوبی با درمانگر خود داشته باشد درمان به طور متوسط بین 20 – 16 جلسه طول خواهد کشید.

منبع : رفتاردرمانی شناختی؛ تالیف: سالکووسکیس؛ ترجمه : دکتر قاسم زاده

 

اضطراب اجتماعی

افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی می ترسند که در موقعیت های اجتماعی، مانند بودن در جمع، سخنرانی در حضور دیگران و دیدار با افراد جدید، دچار شرمساری و خجالت زدگی شوند. آن ها ممکن است ترس های ویژه ای در زمینه فعالیت هایی مانند نوشتن، غذاخوردن، و سخن گفتن در حضور دیگران داشته باشند، یا ممکن است گونه ای ترس مبهم و غیر اختصاصی در زمینه شرمسارشدن داشته باشند.( سادوک و سادوک، 2007).    

فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی می کوشد از موقعیت هایی که در آنها ممکن است مورد ارزیابی دیگران قرار گیرد و نشانه های اضطراب در او ظاهر شود و یا به روشی رفتار کند که خجالت زده شود، پرهیز کند( دیویسون، نیل، و کرینگ، 2004). ترس های مربوط به عرق کردن شدید و سرخ شدن چهره نیز از جمله علایمی هستند که در این افراد زیاد دیده می شود. به بیان دیگر هر کاری که در حضور دیگران انجام دهند، می تواند اضطراب شدید و یا حتی یک حمله کامل وحشت زدگی در آنان پدید آورد( دیویسون و همکاران، 2004).

سازه ترس از ارزیابی منفی شامل احساس های ترس مربوط به ارزیابی دیگران، پریشانی خاطر ناشی از این ارزیابی های منفی و انتظار این که دیگران او را منفی ارزیابی خواهند کرد، می شود( واتسون و فرند، 1996).

ترس از ارزیابی منفی توسط دیگران یکی از مولفه های اصلی اختلال اضطراب اجتماعی است و گفته می شود که اختلال اضطراب اجتماعی تا اندازه ای گونه ای پاسخ به ارزیابی منفی توسط دیگران است که فرد مبتلا آن را درک می کند( رپی و هیمبرگ، 1997). ترس از ارزیابی منفی ، دربرگیرنده بخش هایی از جمله افکار، چشم داشت ها، داوری های اجتماعی منفی و رفتارهای شرم آور است و بنابراین کاهش آن در روند درمان می تواند یکی از نشانگرهای خوب برای میزان بهبود فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی باشد( کلینز، وسترا، دوزویس و استوارت، 2005؛ ویکس و همکاران، 2005).

اختلال اضطراب اجتماعی بسیار شایع است ( کسلر و همکاران، 1994؛ کسلر، مک گونا گل ژ آ و، 2005) و اغلب در سال های نخست دوران جوانی آغاز می شود، به طور چشمگیری در شکل گیری طبیعی مهارت های سازگاری تاثیر می نماید و کاهش اختلال در سازو کارهای مقابله ای را در پی دارد ( بالنگر، دیویدسون و لکروبیر، 1998). اگر مداخله های درمانی انجام نشود، این اختلال ، دوره طولانی ناتوانی را در پی دارد و فرد مبتلا با مشکلات زیادی در حوزه کارکرد شخصی و اجتماعی رو به رو می شود( ریچ و هافمن، 2004؛ مونتگمری، 1999).

در درمان اختلال اضطراب اجتماعی، هم از درمان های دارویی و هم از درمان های روانشناختی بهره گرفته می شود. درمان های شناختی – رفتاری برای اختلال اضطراب اجتماعی مبتنی بر الگوهای گوناگون شناختی در سبب شناسی این اختلال هستند و دو روش مواجهه و بازسازی شناختی بیش از سایر روش ها از سوی کارشناسان مورد تاکید قرار گرفته اند( لیهی و هالند، 2000؛ تورک و همکاران، 2001؛ کروزییر و آلدن، 2005؛ رووا و آنتونی، 2005).

این دو روش درمانی یعنی مواجهه و بازسازی شناختی هر کدام به تنهایی نیز در درمان اختلال اضطراب اجتماعی به کار می روند، اما از آنجا که ترس از ارزیابی منفی و سوگیری تعبیر از اجزای شناختی مهم در این اختلال به شمار می روند، از سوی دیگر چون بازسازی شناختی یکی از اثرات مهم درمان شناختی – رفتاری است( تیلور، 1996؛ تورک و همکاران، 2001)، پیش بینی می شود که درمان شناختی – رفتاری در مقایسه با مواجهه درمانی، کاهش بیشتر این دو بخش شناختی را در این اختلال در پی داشته باشد.

نتایج پژوهش داداش زاده و همکاران ( 1391) در ایران و پژوهش های کلارک و ولز(1997)، امیر، فوآ و کولز (1998) و هیرش و کلارک ( 2004)، ویلسون و رپی (2005) و فرانکلین و همکاران (2005) در خارج از کشور نشان دادند که درمان شناختی – رفتاری از میزان سوگیری تعبیر منفی در بیماران اختلال اضطراب اجتماعی می کاهد.

نتایج پژوهش رضائی دوگاهه و همکاران ( 1390) نیز که به منظور مقایسه اثر بخشی درمان شناختی رفتاری انفرادی (ICBT) و گروه درمانی شناختی رفتاری ( CBGT) در درمان مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد نشان داد که گروه درمانی شناختی رفتاری در درمان اضطراب اجتماعی به مراتب تاثیرات بیشتری داشته و این نتیجه با نتایج پژوهش های هیمبرگ و همکاران(1990)، هوفمن و بوگلز(2006)، رودنباخ، هولاوی، و هیمبرگ (2004)، پونیا و هولون (2007)، و ملیانی و همکاران( 1388) همخوانی دارد.

نتایج پژوهش داداش زاده و همکاران( 1391) نشان داد که هر دو روش مواجهه درمانی و درمان گروهی شناختی رفتاری در درمان اختلال اضطراب اجتماعی موثر می باشند ولی از آنجائی که درمان گروهی شناختی رفتاری استاندارد( هیمبرگ) نسبت به مواجهه درمانی به مراتب تاثیر بیشتری در کاهش ترس از سوگیری منفی « به عنوان مهم ترین شاخص اختلال اضطراب اجتماعی» دارد می توان از این روش به عنوان یک پروتکل درمانی در درمان اختلال یاد شده استفاده کرد( داداش زاده و همکاران، 1391).

 منابع :

1) پژوهش های روان شناختی، دوره 14، شماره 2، 1390، ص17
2) مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی ایران، سال هجدهم، شماره 1، بهار 1391، ص 50 -41

 

علایم و نشانه های اختلالات اضطرابی

نشانه های فیزیکی :

1) لرزش، پیچش های عضلانی، احساس لرز

2) سردرد، کمر درد

3) تنش عضلانی

4) احساس تنگی نفس

5) خستگی پذیری

6) رفلکس از جا پریدن

7) بیش فعالی اتونومیک

8) گل انداختن یا رنگ پریدگی

9) طپش قلب، تاکیکاردی

10) تعریق

11) سردی دست ها

12) اسهال

13) خشکی دهان

14) تکرر ادرار

15) بی حسی اندام ها

16) اشکال در بلع


علائم روان شناختی :

1) احساس ترس

2) اشکال در تمرکز

3) گوش به زنگ بودن مفرط

4) بیخوابی

5) کاهش میل جنسی

6) احساس توده در گلو

7) احساس پروانه در شکم


منبع : چکیده روانپزشکی بالینی، سادوک و سادوک، 2001؛ مترجم : دکتر نصرت ا... پور افکاری، 1383، ص135